محل تبلیغات شما

وبگاه رسمی سعید کافی انارکی - ((ساربان))



 

تحلیلی موجز در ارایۀ

الگویی برای مواجۀ حقوقیبا شیوع ویروس کرونا

دکتر علی اصغر صحراییان

سعید کافی انارکی- ساربان

یکی از مباحث بسیار بنیادین در فلسفه حقوق؛ تعیین مرزهایاخلاق (Morality) و حقوق (Law) و ترسیم حدودثغور بین این دو مقولۀ اجتماعی است. قاطبۀ اندیشمندان واقع گرا اثبات کرده اند کهرابطه بین اخلاق و حقوق از منظر اصولی یک رابطه اعم و اخص من وجه می باشد. یعنیحقوق و اخلاقیات در مواردی با یگدیگر همپوشانی داشته و در اموری دیگر نیز کاملاًمجزا و بی ارتباط با هم می باشند. یکی از اصلی ترین معیارهای تفکیک یک قاعدهاخلاقی از یک قاعده حقوقی؛ داشتن ضمانت اجرا (Enforceability) برای قواعدحقوقی است. بعبارت دیگر برخی از اوامر و نواهی اجتماعی به اندازه ای اهمیّت دارندکه دولت ها و قوّۀ حاکمه به نمایندگی از اراده عمومی جامعه (General will) آنها را بهتابعان یک نظام حقوقی و مردم تحمیل می نماید و عدم التفات به آنها را توسط ایشانبر نمی تابند. زیرا چنانچه شهروندان یک جامعه به این قواعد حیاتی حقوقی عملننمایند؛ جامعه دچار هرج و مرج و فروپاشی ساختاری در سیستم اجتماعی شده و نظم وامنیّت عمومی دچار اختلال می گردد. از این جهت اراده عمومی؛ مقولاتی که مخلّ نظم وآرامش همگانی جامعه می شوند را در سیطره قانون و کنترل قوای عمومی قرار می دهند تابدین واسطه از ساختار و کارکرد سیستماتیک جامعه صیانت نمایند. بعنوان مثال توقف درپشت چراغ قرمز راهنمایی؛ نه تنها یک قاعده اخلاقی است اما در عین حال یک قاعدهحقوقی نیز هست و عدم رعایت آن توسط راننده متخلف سبب مداخله قوای دولت، ایجادمسؤلیّت برای شخص خاطی و مجازات مالی او می گردد. مجازاتی که بنا بر ضرورت به قیدفوریّت، بدون محاکمه و انجام تشریفات پیچیدۀ قضایی؛ توسط یک افسر پلیس به رانندهخاطی تحمیل می شود و به قاعدۀ فوق ضمانت اجرای قانونی می بخشد. حال تصور کنیم کهضرورت توقّف در پشت چراغ قرمز به یک قاعده اخلاقی مبدّل شود، یعنی با حذف ضمانتاجرا و جریمۀ قانونی؛ افراد را مخیّر به رعایت یا عدم التفات به آن بنماییم. دراینجا چنانچه با نگاهی واقع گرایانه به موضوع بنگریم در می یابیم که بخش کثیری ازرانندگان در اثر، عجله، بی حوصلگی، خودخواهی فطری و  سایر دلایل شخصی به چراغ قرمز توجهی نمی نمایند وبا نقض این قاعده اخلاقی، فجایع  و حوادث بسیاریرا می آفرینند. بر این پایه همۀ ما تا پیش از نصب دوربین های هوشمند شبانه روزی درکنار چراغ های راهنمایی رانندگی؛ همواره شاهد بودیم که در ساعات پایانی شب یا درزمان عدم حضور افسرپلیس، غالب رانندگان به ممنوعیت گذر از چراغ قرمز توجهی نمیکردند و با سرعت زیاد آز آن گذار می نمودند. نتیجه آن است که نصب دوربین های کنترلسرعت و محدویّت در خیابان ها و جاده ها ((نشان از عدم امکان اجرای قانون بدون وجودضمانت اجرا و اجبار در آدمی دارد)) و اگر اخلاق به تنها تن خویش قادر به حفظ نظم وامنیّت عمومی بود؛ دیگر هرگز نیاز به تدارک دولت، قوای عمومی، قانون و تأسیساتقضایی مانند دادگاه و زندان برای حفظ نظم و امنیّت عمومی در جوامع انسانی نمی بودو آدمی با وجدانی بیدار و ذهنی آگاه، خود را در رعایت اخلاقیات متعهد به شمار میآورد و پایه گذار یک مدینۀ فاضلۀ اخلاقی بود.

با این مقدّمه پس از امعان نظر در بحران شیوع فراگیر ویروسکرونا در کشور ما ایران؛ چنانچه جمیع تدابیر و اقدامات امر یا نهی

 کننده دولت وارکان ذیربط آن را در مواجهه با کرونا و کنترل این بیماری در مطمح نظر آوریم؛ درخواهیم یافت که غالب دستورات

 و اقدامات نهادهای حاکمیّتی در مواجهه با این بیماریجنبۀ توصیه  یا بنا بر توضیحات مقدمۀ فوقحالت ((اخلاقی)) داشته و فاقد

 جنبۀ حقوقی و ضمانت اجرای قانونی بوده است. مثلاًاین تأکید مؤکّد دولت و وزارت بهداشت به مردم که جهت پیشگیری از ابتلا

 به ویروسکووید 19 باید از سفر در ایام تعطیلات نوروز اجتناب کرد بدون هیچ قابلیّت اجرایی وقانونی؛ دائماًبه مردم توصیه می

 شود و ساز و کار آن پیش از آنکه یک ساز و کارحقوقی و تضمین شده باشد، یک امر اخلاقی صرف به شمار می آید. در نتیجه نباید

 انتظارداشت که در این مورد و سایر موارد مشابه؛ شاهد نتایجی مثبت از رعایت همگانی و بیچون و چرای قواعد اخلاقی  باشیم.

پیش تر؛ نگارندۀ این سطور در مقاله ای با عنوان  ((نگرشی بر جامعه شناسیبحران کرونا و راهکارهای علمی برون رفت از آن)) با اشاره به تجربیّات حقوقی مشابهسایر کشور ها نظیر سنگاپور در بحران شیوع بیماری های عفونی فراگیر، با استناد بهاصل 40 قانون اساسی، ماده 22 قانون آیین دادرسی کیفری و اصول محدودیّت هایسیراکوزا  (SiracusaPrinciples) در حقوق بینالملل عمومی؛ مشروعیّت و ضرورت اقدامات پیشگیرانۀ کلیّۀ قوای عمومی قضایی و اجراییرا جهت گذار از بحران در شرایط اضطراری امروز و حالت فورس ماژور کنونی مورد اثباتقرار داده است1.

بر این پایه  پس ازآنکه استاد و همکارعزیزم جناب آقای دکتر علی اصغر صحراییان2؛با احساس مسؤلیّت در آگاه سازی جامعه و

 انتقال تجارب اروپا در مواجهه با بحرانشیوع ویروس کرونا؛ مبادرت به ترجمه دقیق فارسی دستورالعمل نخست وزیر فرانسه تحت

 شماره 2020-260 (مورخ 16 مارس 2020 که ناظر بر تردّد افراد در چهارچوب برنامهمبارزه با کویید 19 به همراه ضمیمه آن که

 گواهی امکان تردد استثنایی است) نمودند وبه این حقیر امر فرمودند تا نسبت به نشر آن با هدف فرهنگ سازی مساعی خویش را

 بهکار بندم، مقدّمه ای بر ترجمت استاد افزوده آمد و تأکید بر این مهم لازم دیده شدکه (( توجه به این دستور العمل که با استناد

 به قوانین خاص فرانسه از جمله قانونمدنی و قانون بهداشت عمومی آن کشور صادر شده است می تواند به عنوان الگویی کاربردی

 و علمی در ایران و  برای دستگاههای اجراییما بسیار مفید و مؤثر باشد)). در پایان ضمن تقدیر و تشکر از استاد ارجمندم؛ تراجم

 مذکور در ادامه تقدیم می گردد.

پانویس ها:

1-سعید کافی انارکی (ساربان)- نگرشی از منظر جامعه شناختی بر بحران کرونا وراهکارهایی علمی برای برون رفت از چالش-اسفند ماه 1398 – وبگاه شخصی www.Saeidka.ir

2- دکتر علیاصغر صحراییان- حقوقدان، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری و دانش آموخته مقطع دکتری حقوق خصوصی از کشور فرانسه.

http://www.araspars.com/ali-sahraiian

                                              ترجمه دکتر علی اصغرصحراییانÉ

دستورالعمل شماره 260-2020 مورخ 16مارس 2020 ناظر بر تنظیم تردد افراد

در چارچوب برنامه مبارزه با شیوع ویروس کووید-19

نخست وزیر،

بر اساس گزارش وزیر تعاون و بهداشت و وزیرکشور،

نظر به قانون مدنی، مشخصا ماده یکم آن؛

نظر به قانون بهداشت عمومی، مشخصا ماده 1-3131.ال آن[1]؛

نظر به اوضاع و احوال استثنائی ناشی از اپیدمیکووید-19؛

نظر به فوریت موضوع،

دستورالعمل ذیل را صادر می نماید:

ماده 1

(اصلاحی بموجب دستورالعملشماره 279-2020 مورخ 19 مارس 2020- ماده 1)

بمنظور جلوگیری از شیوع ویروس کووید-19، تا تاریخ 31 مارس2020 تردد هر فرد در خارج از محل اقامت وی ممنوع می باشد باستثنای تردد هائی که باانگیزه های ذیل، با رعایت اقدامات عمومی جهت جلوگیری از شیوع ویروس و ضمن اجتناباز هرگونه تجمع اشخاص، صورت می پذیرند:

1-   مسیرهای میان محل اقامت و محل یا محل های انجام فعالیت حرفه ای و تردد هایحرفه ای که قابل تعویق نمی باشند؛

2-   تردد بمنظور خرید مومات انجام فعالیت حرفه ای و خرید مایحتاج اولیه در محلهائی که فعالیت آنها بموجب دستورالعمل وزیر مسئول بهداشت، اتخاذی بر مبنای مقررات1-3131 .ال قانون بهداشت عمومی، مجاز باقی مانده است؛

3-   تردد با انگیزه انجام اقدامات مربوط به سلامت؛

4-   تردد با انگیزه خانوادگی فوری، بمنظور کمک به افراد ضعیف یا جهت نگهداریکودکان؛

5-   تردد مختصر، در نزدیکی محل اقامت، مرتبط با فعالیت فیزیکی شخصی افراد،باستثنای هرگونه فعالیت ورزشی دستجمعی، و تردد های مرتبط با نیازهای حیواناتخانگی؛

6-   تردد ناشی از تعهد حضور نزد سرویس های پلیس یا ژاندارمری ملی یا نزد هرگونهسرویس یا شخص حرفه ای، وضع شده توسط مرجع پلیس اداری یا مرجع قضائی؛

7-   ترددی که صرفا بمنظور مشارکت در ماموریت های واجد منفعت عمومی بر اساس درخواستمرجع اداری و در چارچوب شرایطی که مرجع مزبور تعیین می نماید، انجام می پذیرد.

اشخاصی که متقاضی استفاده از هریک از این استثنائات هستندمی بایستی، هنگام تردد خارج از محل اقامت خود، مدرکی بهمراه داشته باشند که بهایشان اجازه می دهد توجیه نمایند که تردد مزبور داخل در حوزه شمول یکی از ایناستثنائات می باشد.

ماده 2

نماینده دولت در استان بهنگامی که اوضاع و احوال محلی اقتضانماید اختیار دارد تا نسبت به اتخاذ اقدامات محدودکننده تر در زمینه تردد افراداقدام نماید.

ماده 3

دستورالعمل حاضر نسبت به حوزه های سن-بارتلمی، سن-مارتن وسن-پی یر-و-مکلون اعمال می گردد.

ماده 4

وزیر تعاون و بهداشت و وزیر کشور، هر یک در حدودی که بهایشان مربوط می شود، عهده دار اجرای دستورالعمل حاضر هستند، که در رومه رسمیجمهوری فرانسه منتشر و از تاریخ 17 مارس 2020 در ساعت 12 لازم الاجرا خواهد شد و،در حوزه های تحت شمول ماده 73 قانون اساسی، در سن-بارتلمی، در سن-مارتن و در سن-پییر-و-مکلون، در ساعتی از روز 17 مارس 2020 که از طریق دستورالعمل نماینده دولت درهریک از این  حوزه ها تعیین می گردد، لازمالاجرا خواهد شد.

 

*************************

 

گواهی  تردد استثنائی

در راستای اعمال ماده 1 دستورالعمل مورخ 16 مارس 2020 ناظر به تنظیم تردد (رفت و آمد) در چارچوب برنامه مبارزه با شیوع ویروس کرونا

اینجانب امضاکننده ذیل

خانم/آقای

متولد.

ساکن.

گواهی می نمایم که تردد اینجانب مربوط به موضوع ذیل (مورد مربوطه علامت زده شود) می باشد که،بموجب ماده 1 دستورالعمل مورخ 16 مارس 2020 ناظر بر تنظیم  تردد افراد در چارچوب برنامه مبارزه با شیوعویروس کرونا، مجاز شمرده شده است:

 

 تردد میان محل اقامت و محل انجام فعالیت حرفه ایبه شرطی که انجام فعالیت حرفه ای مزبور قابل انجام از طریق دورکاری نبوده یا تعویقدر انجام آن امکان پذیر نباشد

 

 تردد بمنظور خرید مایحتاج اولیه در مکان هایمجاز (مطابق فهرست موجود به آدرس اینترنتی دولت فرانسه).

 

 ترددی که بمنظور درمان و امور پزشکی انجام میپذیرد.

 

تردد های خانوادگی در موارد فوری  بمنظور کمک به اشخاص ضعیف و آسیب پذیر یا جهتنگهداری کودکان.

 

 تردد کوتاه و مختصر در نزدیکی محل اقامت بهمنظور انجام فعالیت ورزشی (باستثنا هرگونه فعالیت ورزشی دستجمعی) و گردش  حیوانات خانگی.

تنظیم شده در ، بتاریخ.

امضا.

*************************

 



 ArticleL3131-1

En cas demenace sanitaire grave appelant des mesures d'urgence, notamment en cas demenace d'épidémie, le ministre chargé de la santé peut, par arrêté motivé,prescrire dans l'intérêt de la santé publique toute mesure proportionnée auxrisques courus et appropriée aux circonstances de temps et de lieu afin deprévenir et de limiter les conséquences des menaces possibles sur la santé dela population.

Le ministrepeut habiliter le représentant de l'Etat territorialement compétent à prendretoutes les mesures d'application de ces dispositions, y compris des mesuresindividuelles. Ces dernières mesures font immédiatement l'objet d'une informationdu procureur de la République.

Lereprésentant de l'Etat dans le département et les personnes placées sous sonautorité sont tenus de préserver la confidentialité des données recueillies àl'égard des tiers.

Lereprésentant de l'Etat rend compte au ministre chargé de la santé des actionsentreprises et des résultats obtenus en application du présent article.

 


به نام خداوند جان و خرد

نگرشی از منظر جامعهشناختی بر بحران کرونا

و راهکارهایی علمی برایبرون رفت از چالش

***

جامعۀ انسانی در مطمح نظر دانشمندان علوم اجتماعی بهمثابه یک موجود زنده تلقّی می شود، زیرا خود از اجزا و افراد زنده تشکیل شده است.بر این پایه یکی از مهمترین بخش های علم آسیب شناسی اجتماعی (Social Pathology) پاتولوژی اجتماعات زندۀ انسانی در برابر بیماری های مهلک و مسریِناشی از عوامل میکرو ارگانیک عفونی (Pathogenicmicro-organism) است کهدر اثر سرایت آسان و سریع آنها از انسانی به انسان دیگر در مدت زمانی اندک جمعیّتکثیری از مردم جوامع را آلوده ساخته و بدین وسیله نه تنها افراد را به صورت منفردزمین گیر و دچار بیماری می نمایند بلکه شاکلۀتمامی روابط متعارف و نظماجتماعی موجود (Status Quo) را دچار یک اختلال اساسی کرده و ((سیستم جامعه)) را در ساختارهاو کارکردهای اجتماعی اش با چالش های بزرگ مواجه می نمایند. به عبارت دیگر بیماریهای مذکور مانند امراض معمولی؛ تنها در زمرۀ یک بیماری فردی با راههای درمانی طبی مشخصطبقه بندی نمی شوند بلکه مانند مقولاتی نظیر؛ جنگ و منازعات مسلحانه یا جنایاتمجرمان؛ یک آسیب و عارضۀ جمعی ایجاد می کنند و نظم و امنیّت عمومی را دچار اختلالو خطر می نمایند.

پس باید گفت که بیماری اجتماعی؛ همیشه ناشی ازخودخواهی های فردی (Selfishness) و عدم رعایتاخلاقیّات و قوانین انسان  توسطاجزا و افراد انسانی نیست بلکه موجودات زندۀ میکروسکوپی نظیر ویروس ها نیز میتوانند یک جامعه را در کلیّت خود؛ بیمار و درگیر در معضلات عمیق جمعی نمایند. لذاهر عاملی که به ساختار و کارکرد (Structure & Function) یک سیستماجتماعی لطمه وارد نماید و اهداف بنیادینی که جامعه بر مبنای آنها تشکیل شده استرا از تحقق دور یا نامقدور نماید به عنوان یک عامل بیماری زا در آسیب شناسیاجتماعی مورد تتبّع و کنکاش جامعه شناسان قرار می گیرد.

در اینجا پوشیده نیست که اوّلین و اساسی ترین هدف ازتشکیل یک جامعۀ انسانی؛ ایجاد امنیّت جانی برای اعضا است. به عبارت دیگر از صدرتاریخ تمدّن بشری تا به امروز در تمامی جوامع انسانی از بدوی و قبیله ای تا اجتماعاتتوسعه یافته و پیشرفته؛ نخستین و بنیادی ترین هدفی که افراد را گرد هم جمع آورده وهمبستگی بین ایشان را در تشکیل جامعه موجب می گردد؛ ایجاد و تقویّت امنیّت جانیآنها در زیر چتر نظم و قدرت جمعی برآمده از اتّحاد ایشان است. بحث در باب اینموضوع و مبانی تاریخی و تکاملی آن البته موضعی علیحده و خارج از موضوع این مقالتاست اما در نهایت به اثبات این نتیجه انکار ناپذیر منتهی می شود که ((حفظ امنیّتجانی)) مردمان یک اجتماع انسانی؛ اصل و سایر مقولات و اهداف اجتماعی فرع بر آنمحسوب می گردند. یعنی تا امنیّتی برای حفظ جان اعضای جامعه تأمین و تضمین نباشد،یک همبستگی و همکاری اجتماعی سیستماتیک و ساختار ساز به منصّۀ ظهور نخواهد انجامید.

امّا سیستم به مجموعه ای اجزای اصلی و ثانوی اطلاق میشود که در کنار هم و با هم در یک ساختار مشخص، با وظایف، کارکردها و نتایج متفاوتدر راستای رسیدن به یک هدف واحد بنیادین تلاش می کنند. از این منظر جامعه نیز یکسیستم زندۀ اجتماعیِ برآمده از همبستگی و همکاری اجزای اصلی و فرعی است که بامشارکت خرده سیستم های وابسته به سیستم کلان اصلی قوام می یابد و هر یک از اجزا باکارکردهای متفاوت در مشارکت با هم برای رسیدن به یک نتیجۀ واحد که در وهله اول؛هماناحفظ نظم و امنیّت عمومی است تلاش می کنند. بر این اساس نهادهای خرد و کلان اجتماعیاز قبیل قوای نظامی، دادگستری و سایر اصناف و مشاغل دولتی و غیر دولتی زمانی میتوانند در ساختار سیستماتیک جامعه، کارکرد های خود را به نحو صحیح انجام دهند کهدر ذیل چتر حمایت یک امنیّت اجتماعی تضمین شده قرار بگیرند1.

امروزه در بین قاطبۀ دانشمندان علوم اجتماعی وحقوقدانان پیشرو؛ امنیّت تنها منحصر به نگرش های مضیّق تاریخی نمی شود. در داکترینها و رویکردهای سنّتی گذشته که روز به روز از اعتبار و نفوذ آنها کاسته می گردد؛امنیّت تنها محدود به حوزۀ حاکمیّت ی و ارکان حکومتی در برابر مخالفان داخلییا دشمنان خارجی و تهدیدات نظامی بود و حکومت ها امنیّت ی خود را امنیّت ملّیو عمومی قلمداد می کردند. به دیگر سخن؛  بقای نظام حکومت ها و حفظ تمامیّت ارضی آنها؛ تنهامعنای حفظ و استمرار امنیّت جامعه و جمیع ملّت به شمار می آمد. امّا با پایان جنگدوّم جهانی و در مرحلۀ بعد اتمام جنگ سرد؛ با پیشرفت روزافزون علوم اجتماعی و دانشحقوق که یکی از مهمترین زیر مجموعه های آن است؛ رفته رفته ((امنیّت))چهارچوب های مفهمومی تنگ و مرزهای سنّتی سابق را در نوردید و منطبق با موازین علمیو منطقی، مفهومی موسّع و فراگیر یافت. فارغ از مباحث بسیار گستردۀ جامعه شناسیحاکمیّت و دولت، از منظر علمی به وجهی موجز تنها باید گفت که این بار مقولۀ امنیّتبا خروج از جامۀ کهن و مطلقاً ی خود، سیمایی انسانی و اجتماعی به خود گرفت و صلحو امنیّت در مطمح نظر بسیاری از متفکران؛ دیگر محدود به مبارزه با بیگانگان،مان و جنایتکاران داخلی و خارجی نشد بلکه مطابق با داکترین های جدید؛ یکسیستم اجتماعی دموکراتیک علمی؛ موظف است در کنار توجّه به مفهوم سنّتی و تاریخیامنیّت در حدود و ثغور کشور، از امنیّت روانی جامعه در مقابل؛ فقر، تبعیض،محرومیّت، گرسنگی، فساد، آلودگی های محیط زیستی، بلایای طبیعی و امراض خطرناک وسرایت کننده، حمایت نماید و جمیع مساعی خویش را در جهت زدودن عوامل فوق که موجبپیدایش بیماری در همبستگی سیستماتیک جمعی می گردد را به کار بندد.

یکی از اثرگذارترین و نخستین مکاتب پیشرو که در تغییررویکرد، نسبت به مقولۀ امنیّت نقشی مهم را از اوخر قرن بیستم به این سو ایفا کردهاست؛ مکتب مشهور به کُپنهاگ می باشد. پیروان روزافزون این مدرسۀ فکری ضمن وابستهدانستن مقولۀ امنیّت به امر بقأ (Survival) آنرا به موضوعاتو مسایل مختلف مخرّب در یک ساختار اجتماعی تعمیم داده و سعی کرده اند موضوعات تازهای را که توجیه کننده اقدامات ضروری و غیر عادی دولتهای مردم سالار (Exceptional measures) و فعالان اجتماعی در گذار از تهدیدات مهلکهستند را شرح و بررسی نمایند2. البته نباید از نظر دور داشت که رهیافتکپنهاگ و سایر رویکردهای پیشرو بعد از آن هرگز به معنای مواجهۀ پلیسی سرکوبگرایانه و قهر آمیز با آسیب های امنیّتی مذکور نیست بلکه مقصود در ضرورت همبستگی وهمکاری مؤثر تمامی قوای دولتی و ی در سطح ملی و بین المللی جهت مقابلۀ صحیحعلمی با این معضلات جامعه شناختی است که اولویّت بخشیدن به زدودن آنها از پیکرۀ سیستماجتماعی داخلی و جهانی از ضروریّات بقای جامعه و حفظ نظم و امنیّت به شمار می آید.

بر این اساس در دیباچۀ اساسنامۀ تأسیس سازمان بهداشتجهانی آمده است که سلامت تمامی مردمان {در جامعه جهانی} امری بنیادین برای نائلشدن به صلح و امنیّت بین المللی است که مستم همکاری و کاربست تمامی مساعی اشخاصو دولت ها است3. در عین حال شورای امنیّت سازمان ملل متحد برای نخستینبار در سال 2000 میلادی طی قطعنامه شمارۀ 1308 رسماً مسائل مربوط به بهداشت وسلامت انسانی را یک نگرانی نسبت به امنیّت جهانی به شمار آورد و عدم توجّه بهکنترل و مقابله با بیماری فراگیرنده ای نظیر ایدز را به عنوان خطری در برابر ثباتو امنیّت جهانی تلّقی کرد4. چندی بعد در سال 2003 با پیدایش بحران ویروس((سارس))5 که از مشتقّات ویروس کرونا است، جامعه جهانی و اندیشمنداندانشگاهی بیش از پیش اهمیّت جنبه های امنیّتی بیماری های عفونی خطرناکی را که قدرتو سرعتی شتابنده در سرایت همگانی به انسان دارند مورد بحث و تأکید قرار دادند.

 امروزه برخیاز اندیشمندان با ارائه دیگاههایب بسیار موسع تر از مکتب کوپنهاگ؛ امنیّت راوابسته به رفاه نسبی همگانی می دانند. از نظر ایشان در مقابله با هر عاملی که موجبایجاد تأثیرات منفی شدید در یک زندگی اجتماعی نیکو (Social well being) گردد، حتی اگر این عامل به طور مستقیم حیات و هستی جامعه راتهدید ننماید؛ باز هم در پیشگاه دولت ها و سازمان های بین المللی باید به مثابه امریامنیّتی قلمداد گردد. بنابراین وقتی با عامل یک بیماری کشندۀ فراگیر بالقوه یابالفعل مواجه می شویم؛ حتی اگر این بیماری مانند امراض ناعلاج و مهلک قرون گذشته؛توان نابودی کلّی و ویرانی یک جامعه را نداشته باشد امّا خواهد توانست تا بقایکارکردی (Functional Survival) یک سیستماجتماعی را مختل کرده و با ایجاد ترس و وحشت عمیق ذهنی یا عینی در جامعه، موجب عدماحساس امنیّت جانی در بین اعضا و پیدایش بی نظمی در نظام تقسیم کار یک سیستماجتماعی گردد.

با این مقدّمه و همچنین با امعان نظر در شرایط بحرانیامروز جامعه جهانی و کشور ما پوشیده نمی ماند که بیماری ناشی از نوع جدید و جهشیافته ویروس کرونا که مشهور به ((کووید 19)) است به دلیل قدرت فراگیری و سرایتسریع و احتمال بروز مرگ در بخشی از مبتلایانش؛ نمی تواند مانند سایر امراض، یکبیماری ساده و متعارف به شمار آید. بلکه بنا بر توضیحات فوق؛ ضمن ایجاد اختلالشدید در ساز و کارهای حیاتی جامعه، موجب وارد آمدن خسارات بسیار سنگین مادی و معنویبر تمامیّت سیستم اجتماعی می گردد و جامعه را در نائل شدن به اهداف بنیادین وسیستماتیک خود ناکام می گذارد. از این رو ظهور این ویروس؛ نخست یک معضل اجتماعی ودر مرحله بعد امری مرتبط با نظم و امنیّت عمومی است. پس کنش ها و واکنش های علمی ومبتنی بر مبانی علم جامعه شناسی در مبارزه با این ویروس؛ نقشی حیاتی در ظفر یافتنما بر آن خواهد داشت. در غیر این صورت با اتّخاذ رویکردهای غیر علمی؛ نه تنها درمبارزه با آن ناکام می مانیم بلکه  شاهدوارد آمدن هزینه های جبران ناپذیری بر پیکرۀ زخمی جامعه خواهیم بود. در این راستابا اجتناب از اطناب و و اختصار در موضوع سخن که خود می تواند عنوان یک رسالۀ جامععلمی باشد، به اختصار در دو بخش به تجزیه و تحلیل جامعه شناختی ((بحران کرونا)) وارایۀ پیشنهادات علمی جهت توفیق هرچه سریعتر در گذار از آن پرداخته خواهد شد.

الف- امعان نظر در داده ها و تجربیّات تاریخ  معاصر جوامع در موارد مشابه.

ب-ضرورت ایجاد تغییرات سریع و عمیق در ساز و کارهایاقتصادی جامعه و دولت در دوران گذار از بحران.

تاریخ تمدّن بشر از دوران دور در عهد باستان تاروزگار معاصر همواره آمیخته با ظهور بلایای خانمانسوز ناشی از بروز بیماری هایمسری کشنده در جوامع انسانی بوده است. طاعون، وبا، آبله و بسیاری از بیماری هایکشنده دیگر در سراسر تاریخ؛ قبایل، روستاها و شهرها را به نابودی کامل کشانده اندو در دوران عدم پیشرفت علم پزشکی به کرات؛ آدمی را وادار به تسلیم در برابر خودکردند. به دلیل پراکندگی انسان ها در اقالیم و قاره های دور از هم؛ در عهد باستانامکان انتشار سریع و جهانی عوامل این بیماری ها در سطح یک کشور یا یک منطقه بزرگجغرافیایی وجود نداشت و فرضاً اگر کسی در شیراز به بیماری وبا مبتلا بود یکی دوفرسخ پس از آغاز حرکت؛ قبل از رسیدن به شهر بغداد چشم از جهان فرو می بست و بیماریاو را مجالی برای سرایت به افراد سالم در سایر جوامع دور دست نبود. جامعه شناساناثبات می کنند که اگر در آن ایّام به سان دهکدۀ جهانی امروز امکان سفر و تردّدآسان و سریع از کشوری به کشور دیگر برای مردم مهیّا بود، در شرایط عدم ابداع روشهای واکسیناسیون یا درمان های علمی نوین؛ بارها پیش از این؛ گونۀ انسان در زمیندچار انقراض و نابودی می شد. بسیاری از مورخان با توسل به اسناد و داده های انکارناپذیر تاریخی؛ اثبات می کند که پس از کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمپ این قدرتنظامی اروپاییان نبود که باعث غلبه و تصرف قاطع سرنشینان چند کشتی قدیمی برمیلیونها تن از مردم سرخ پوست و بومی سرزمین های جدید شد بلکه، میکروب ها و عواملمیکروسکوپی تازه وارد و تکامل یافته در اوراسیا بودند که پس از هزاران سال تکامل وجهش؛ همراه دریانوردان از اقیانوسها گذشته و بستری آماده و بی پادتن را برای تکثیرخود و نابودی بومیان یافتند. از تحقیقات و توضیحات کاشفان اروپایی آمریکا چنین برمی آید که جمعیّت سرخ پوستان در زمان ورود نخستین کشتی ها حدود بیست میلیون نفربوده اما قاتلان بی رحم دنیای شرق یعنی میکروب های بیماری هایی نظیر سرخک، سیاهسرفه، آنفولانزا، سل، تب زرد و غیره با یافتن میزبانان سرخ پوستی که در برابرشان،ایمنی و مقاومت ژنتیکی نداشتند آنها را نابود کرده و جمعیت اولیۀ ایشان را تا 95درصد کاهش دادند5 .

ویروس آنفولانزا نیز قاتلی کهنه کار و دائماً جهشیابنده ای است که در طول تاریخ با تناوب در بدن انسان و حیواناتی نظیر خوک، خفاش وپرندگان خانه می کند و با تغییری جدید از آنجا به بدن قربانیان تازۀ خویش راه مییابد. بر این اساس بحران جهانی آنفولانزای ناشی از ویروس کرونا؛ اولین و آخرینبحران انسانی ناشی از بیماری های کشنده نیست و به دلیل ماهیّت خاص عوامل اینبیماری ها، علم پزشکی در زمان حاضر هنوز قادر به برچیدن و مهار همیشگی ویروس یاجلوگیری از جهش یافتن آن در سایر گونه های زنده نیست.

بزرگ ترین بیماری همه گیر در تاریخ بشریّت؛آنفولانزایی بود که در قرن بیستم و پایان جنگ جهانی اول 21 میلیون نفر را به کاممرگ فرستاد 6 و همچنان که پیش از این گفته شد در آغاز قرن بیست و یکمنیز، ویروس آنفلانزای سارس از مبدأ چین گسترشی بین المللی یافت و در بین سالهای2002 و 2003 موجب ایجاد بحران شیوع آن در بیش از 30 کشور گردید. کشورهای نزدیک بهچین مانند سنگاپور و تایوان در آن زمان بیشترین تلفات را داشتند. قدرت سرایت ویروسسارس به مراتب کمتر از همزاد جهش یافتۀ خود یعنی کووید19 بود و در نهایت با اتخاذتدابیر بهداشتی در سطوح ملّی و بین المللی با حدود 774 گزارش رسمی از مرگ بیمارانسرانجام مهار گردید. به همین ترتیب ویروس آنفولانزای مرغی (Avian Influenza) و انواع مختلف آن؛ همواره پرندگان و انسانها را مبتلا کرده اند ودر سال 2012 مطابق آمارهای سازمان بهداشت جهانی نوع ((H5N1)) از اینویروس در سطح بین المللی فراگیر شده و منجر به مرگ بیش از 359 نفر در جامعۀ جهانیشد.

در ادامه با تأکید مجدّد بر اینکه قدرت شیوع و سرایتویروس کرونای جدید به مراتب بیشتر از اسلاف هم خانوادۀ آن است به بررسی تجارب و دروساجتماعی ناشی از بحران های آنفولانزا در دو دهه گذشته پرداخته و پیشنهاداتیکاربردی را در جهت مهار هرچه سریعتر آن ارایه می نماییم.

بیماری های مزمن و و غیر مسری (Chronic non-infectious) نظیر نارسایی های قلبی و کلیوی سالیانه منجر به مرگ میلیونها نفردر سراسر جهان می گردند امّا این دسته از امراض با وجود آنکه تعداد قربانیان آنهاهزاران بار بیشتر از  بیماری های مسریعفونی است؛ هرگز به عنوان یک تهدید امنیّتی مخلّ نظم عمومی در ساختار و کارکردسیستم اجتماعی طبقه بندی نمی شوند. زیرا جامعه در سازمان اجتماعی خود با آنهاتطابق یافته و پیش بینی پذیری نسبی در آمارها؛ نظام سلامت عمومی جوامع را قادرساخته تا همواره بدون نیاز به بودجه های هنگفت اضطراری با آمادگی قبلی؛ امکان ارایۀخدمات بهداشتی و درمانی به بیماران مبتلا به امراض متعارف مذکور را داشته باشد.امّا بیماری های عفونی که با ظهور ناگهانی و سرعت چشمگیر، جمعیّت های متراکمانسانی را آلوده می نمایند؛ جوامع را دچار بحران های عمیق ی و اجتماعی کرده ونظم و امنیّت عمومی را در معنای موسّع مواجه با تهدیدات جدّی می نمایند.

 با ظهور ویروسسارس در شرق آسیا از نوامبر سال 2002 پس از آنکه دولت چین برای مدّتی با اعلامممنوعیّت به رسانه های ارتباط جمعی داخلی آنها را از انعکاس اخبار بیماری سارس بازداشت و از اعلام رسمی خطر بحران این بیماری به دلایل ی امتناع می کرد و پیشنهاداتکمک و همیاری نهادهای بین المللی را رد می نمود، رفته رفته با شیوع هرچه سریعتر و گستردهتر این ویروس، احساس خطر کرده و با تغییر نگرش در مفهوم امنیّت ملّی؛ دریافت کهعدم مبارزۀ جدّی و مؤثر همه جانبه با گسترش این ویروس می تواند تبعات ویرانگر وجبران ناپذیری بر ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و ی این کشور داشته باشد. لذا درنخستین قدم اجازه داد تا در ماه آپریل سال 2003 بازرسان سازمان بهداشت جهانی بهچین سفر کنند و نسبت به مطالعه و شناسایی عامل این بیماری کشندۀ تازه که هنوز نامیبرای آن انتخاب نشده بود اقدام نمایند. نتیجه تحقیقات در همان ماه مشخص شد و اعلامگردید که مسبب بیماری آنفولازای جدید ویروسی از خانوادۀ ویروسهای کرونا است که اسمآن یعنی ((سارس))مخفف سندروم مشکلات بسیار وخیم تنفسی می باشد. در آن ایّام دولتهای درگیر با این بیماری در شرق آسیا با اتّخاذ تدابیر ویژۀ امنیّتی، فرهنگ سازی وشفافیّت؛ اقدامات کاملاً مؤثر ذیل را در راه غلبه بر ویروس به کار بستند.

بازداشتن و ایزوله بیماران و افراد مشکوک به ابتلا ازتردّد در جامعه و حضور در اماکن عمومی، حمایت و نظارت دائمی بر افراد سالم وپیشگیری از ارتباط آنها با اشخاص آلوده، اجبار بخش های خصوصی درمانی در پیوستن بهسیستم بهداشتی دولت و تبدیل اتاق های خالی بیمارستان های شخصی به اتاق های ایزوله بیماران،ایجاد گارد مستحکم مرزی، قرنطینه مناطق آلوده و بهره از نیروهای نظامی جهت کمک بهمحدودیّت ها و تقویّت موانع در شرایط فوق العادۀ کشور، اعلام مجازات های سنگین وزندان برای کسانی که به طورعمدی قرنطینه ها را شکسته و محدودیّت های تردّد را نقضکرده اند، تعطیلی مدارس، دانشگاهها و کلیۀ مراکز فرهنگی و اجتماعی غیر حیاتی بهمدت چند هفتۀ متوالی و در نهایت حمایت همه جانبۀ اقتصادی دولت از بخش های آسیبپذیر جامعۀ بحران زدۀ چین.

در ماه مارس سال 2003 سنگاپور نیز قانونی با عنوان((قانون بیماری های عفونی)) را مورد اجرا قرار داد که به استناد آن دولت می توانستافرادی که با بیماران مبتلا به سارس هرگونه ارتباطی داشته اند را بازداشت و ایزولهنماید. به همین ترتیب در مای وزیر بهداشت بیماری سارس را یک موضوع مرتبط باامنیّت ملّی دانست و مسافرانی که به این کشور وارد می شوند را تهدید کرد که در صورتانکار بیماری و امتناع از اعلام وجود نشانه های سارس به مأموران بهداشتی فرودگاه ؛به دو سال حبس جزایی محکوم خواهند شد. هنگ کنگ با بهره از سیستم های اعلام موقعیّتمکانی مجرمانی که توسط پلیس زیر نظر هستند، بیماران و مبتلایان به ویروس سارس رازیر نظارت قرار داد و از تردد آنها به اماکن عمومی جلوگیری به عمل آورد.

البته این اقدامات و تدابیر ناشی از شرایط اضطراری؛منجر به ایجاد عصبانیّت جمعی، خستگی جامعه و تنازع برخی از شهروندان با دولت ها ونهادهای اجتماعی گردید. پیش از هر چیز احساس خطر و ترس عمیق از مرگ در اثر ابتلابه ویروس در یکایک مردم مشاهده می شد. در نخستین روزهای اعلام خطر سرایت بیماری ازرسانه ها مردم با هجوم به داروخانه ها تمامی ماسک ها، ویتامین ها و سایر لوازمبهداشتی مقابله با ویروس را خریداری کردند و به زودی قفسه های فروش از این اقلامخالی شد. در استان گوآنجونگ چین (Guangdong) پلیس بابرپایی ایستگاه بازرسی در مقابل سوپر مارکت ها و داروخانه ها از خرید زیاد ونامتعارف شهروندان وحشت زده جلوگیری می نمود. خشم و خوف جمعی در مواردی سبب ایجادنا آرامی های اجتماعی، اعتراض و خسارت به اموال عمومی در برخی مناطق چین گردید وگاهاً مشاهده شد که مردمان روستاها به صوت گروهی به اماکن قرنطینه ای که دولت درمناطق ایشان تأسیس کرده بود حمله برده و آنها را به آتش کشیدند. در تایوان به دلیلعدم اتخّاذ ت ها و تدابیر صحیح بهداشتی؛ بیش از 90 درصد از سرایت های جدید دربیمارستان ها رخ می داد. در اثر فشار کار و استرس های ناشی از ابتلای پرسنل درمانیبه بیماری سارس 160 نفر از ایشان بدون توجّه به اخلاق حرفه ای و رسالت های شغلی؛دست از کار کشیدند و در برخی بیمارستان ها جمع کثیری از پزشکان و پرستاران، مبادرتبه استعفا کردند. حتی بعضی از آنها تهدید کردند که اگر مجبور به ادامه کار در بخشهای قرنطینه شوند؛ خود کشی خواهند نمود  درچنین شرایطی روحیۀ اکثریّت مردم جامعه سست گردید و اعتماد آنها به مقامات بهداشت ودرمان کشور و ت های دولت بسیار کمرنگ شد7.

در سنگاپور افسران ارشد هیأت عالی پزشکی نیروهای مسلحدر گزارش خود از بحران سارس اعلام کردند؛ معیارهای اصلی یک سلاح بیولوژیک متکاملاز نظر علوم نظامی این است که نخست به سهولت و سرعت عامل بیماری زای خود را بهانسان منتقل کند و تشخیص بیماری در مراحل نخست کاری ساده نباشد. در این گزارش ایجادصدمات و عوارض بسیار شدید در قربانیان، داشتن تأثیرات روانی منفی در عموم مردمجامعه و تهی کردن منابع ملّی در طول مدت مواجهۀ دولت با بحران از دیگر خصایص یکسلاح بیولوژیک به شمار می آمد. این افسران در نهایت نتیجه می گیرند که بیماریعفونی نامتعارف سارس؛ دارای خصایص مذکور می باشد و مدیریّت بحران در این بیماریبسیار مشکل تر از موارد مشابهی است که در آن عمداً از یک سلاح بیولوژیک استفادهشده است 8.

مهمترین تجاربی که از برّرسی مواردی نظیر بحران سارسدر جوامع فوق به دست می آید آن است که در چنین شرایطی اولاً برای همکاری و همراهیمؤثر اعضای جامعه با دولت از هرگونه محافظه کاری در آگاهی رسانی و اعلام حقایقبحران به جامعه اجتناب گردد و دوماً کلیّۀ قوای کشوری و لشکری دولت ها با یکهمکاری کاملاً سازمان یافته که تحت توجّهات و تدابیر ویژۀ ی، اقتصادی وامنیّتی است تمامی توان خویش را جهت کنترل و مهار گسترش ویروس های خطرناک وفراگیرنده ای نظیر کرونا به کار ببندند و در چهارچوب اصل حاکمیّت قانون (Rule of Law)  با اتّخاذ رویکردهای ویژۀ علمی و اعمال محدودیّت هایاستثنایی؛ در حقیقت قلمرو مفهوم امنیّت ملّی را از یک حالت مضیّق و سنتیِ حاکمیّتمحور به یک حالت موسّع و نوینِ جامعه گرایانه که مبتنی بر اولویّت بخشیدن بهمقولاتی نظیر رفاه و سلامت عمومی است، ارتقا بخشند. بر اساس این رهیافت دولت موظّفاست در مواجهه با فجایعی چون بیماری های خطرناک مسری، از تمام ظرفیّت های موجود درجامعه برای حفظ جان و امنیّت مردم و تأمین سلامت سیستم اجتماعی بهره برده و درصورت عدم تکافوی منابع دولتی ناشی از اضطرار، با اعمال نظارت و محدودیّت بر بخشهای خصوصی مرتبط؛ عنداوم به صورت آمره از ظرفیّتها و منابع آنها جهت حفظ امنیّت وسلامت عمومی جامعه بهره برداری نماید.

به عنوان مثال در شرایطی که تعداد بسیار زیاد بیمارانو افزایش تساعدی تعداد مبتلایان از ظرفیّت و توان پاسخگویی نظام بهداشت و درماندولتی خارج است، با اعلام ملّی شدن موقّت جمیع بیمارستان ها و مراکز درمانی خصوصیو اام آنها به ارائه خدمات رایگان به مردم؛ نه تنها از بار طاقت فرسای فشار کار،خستگی و تحلیل روحیۀ پرسنل شریف مراکز دولتی کاسته می شود و احساس وجود عدالت درتقسیم کار و وظیفه در تقویّت همبستگی اجتماعی پرسنل درمان و جامعه اثری بدیهیخواهد داشت، بلکه با کاهش تراکم بیماران در مراکز درمانی دولتی؛ خدمات بهتر و جامعتری به مبتلایان ارایه شده و توفیق در کنترل بیماری، کاستن از تعداد مرگ و میر وگذار از بحران با سرعت بیشتری میسّر خواهد شد.

خاطر نشان می گردد که از منظر اصول کلّی حاکم بر نظامحقوق داخلی (اصل 40 قانون اساسی)9 و قواعد حاکم بر نظام حقوق بین المللعمومی (Siracusa Principles)10؛اتخاذ تدابیر و محدودیّت هایی نظیر بهره برداری دولت از منابع ارزی و ریالی اشخاص خصوصیو امکانات منقول یا نامنقول ایشان، قرنطینه مناطق، شهرها و افراد، عدم جواز ترددآزادانه در جهت حفظ نظم و امنیّت عمومی جامعه  درگذار از فجایعی نظیر بحران کرونا؛ کاملاًمشروع، اخلاقی و قانونی می باشد. جامعه انسانی به مانند یک کشتی در تلاطم طوفانحوادث و کوران های اجتناب ناپذیر تاریخی است. منطق حاکم بر رهیافت جامعه شناسیساخت کارکردی و حقیقت ((مدنیبالطبع)) بودن انسان؛ همواره ایجاب می نماید که همه اعضای جامعه، بقای خود را دربقای جامعه بدانند و منافع غایی اجتماع بر منافع فردی رجحان و الویّت داشته باشد.چرا که اگر جامعه ای نباشد؛ انسان نیز مجالی برای بقأ و بهره از مواهب حیات نخواهدیافت.

بر این اساس از منظر جامعه شناختی؛ در شرایط بروزبحران های شدید اجتماعی؛ نظیر بروز جنگ، فجایع طبیعی بزرگ و بروز بیماری های کشندۀجمعیّت های متراکم که سیستم ارگانیزم اجتماعی جامعه دچار اختلال در ساخت و کارکردخود می گردد؛ جهت گذار از بحران؛ نظام اقتصادی حاکم بر جامعه باید تا حد ممکن یکنظام اقتصادی دولت محورِ کلان و رفاهی باشد. به عبارت دیگر در چنین شرایطی ضرورتدارد تا نظام اقتصاد ((بازار آزاد)) که مبتنی بر رقابت و سود گرایی فردی است بهاقتضای شرایط خاص و خطرناک جدید، به شدّت محدود شده و نظارت دولت بر سوداگرانخصوصی و معاملات و مراودات مالی تا حدّ ممکن افزایش یابد. در غیر این صورتهمچنانکه تجربیّات و شواهد تلخ  تاریخیگواهی می نمایند؛ سودجویان با ایجاد اختلال در نظام عرضه و تقاضا و اعمالی نظیراحتکار مایحتاج حیاتی مردم، بحران را به فرصتی برای کسب درآمد بیشتر مبدّل کرده ووجدان عمومی جامعه را دچار احساس عدم امنیّت بیشتر و نومیدی و یأس از ارکان دولت مینمایند.

بر این اساس از نظر جامعه شناسی ساخت کارکردی؛ دولت از جنبه اقتصادی و اجتماعی در مواجههبا بحران های بزرگ چاره ای جز کلان شدن ولو به صورت موقّت را تا دوران غلبه بربحران ندارد، یعنی با گسترش همه جانبۀ دخالت خود در امور، از نقش ناظر صرف دربازار آزاد و بخش خصوصی خارج می شود و تا  زمان ظفر یافتن بر بحران؛ با حد اکثر توان؛ هدایتاقتصاد جامعه را منحصراً در دست می گیرد.

 حتی دولت هامی توانند با عاریه بردن از اندوخته ها و حساب های پس انداز بلامصرف اشخاص خصوصیدر بانک ها، منابع مورد نیاز خود برای کنترل بحران و حمایت از طبقات محروم و آسیبپذیر جامعه را فراهم آورند. جهت روشن تر شدن ضرورت این امر به ذکر یک مثال سادهبسنده می کنیم. فرض کنید در سازمان یک شهرداری؛ امور خدمات فضای سبز و زیبا سازیشهر به یک شرکت خصوصی طی یک مناقصه واگذار گردیده و این شرکت کارگرانی را کههمواره از طبقات ضعیف جامعه هستند از طریق انعقاد قراردادهای کوتاه مدّت برایانجام وظایف به کار بسته است. مسلماً این شرکت خصوصی اگر در شرایط بحران کرونا؛  کارگران خود را جهت پیشگیری از ابتلای آنها بهبیماری از کار تعطیل نماید و مجبور به پرداخت حقوق به آنها باشد؛ دیری نخواهدپایید که ورشکست شده و شهرداری نیز مطالبات او را از جهت عدم ایفای تعهدات پرداختنخواهد کرد. بنابراین بخش خصوصی برای حفظ بقای خود هرگز نمی تواند خود را با منافععمومی جامعه و مصلحت کلّی کشور هماهنگ نماید و در سخت ترین شرایط کارگران را بهکار وادار خواهد کرد. پس این شرکت خواسته یا ناخواسته از هنجارها و قواعد ضروریجهت حفظ سلامت جامعه و ضوابط جلوگیری از تردد غیر ضروری افراد تخطّی خواهد کرد وسلامت کارگرانی را که مجبور به استفاده از وسایل نقلیۀ عمومی و طی مسیرهای دوربرای رسیدن به محل کار خود هستند را به خطر خواهد انداخت. بنابراین دولت در چنینشرایطی برای نجات جامعه و حفظ امنیّت عمومی باید در دوران گذار از بحران بزرگ شدهو جای بخش خصوصی را بگیرد و با پرداخت حقوق و مواجب کارگران را به مرخصی بفرستد.زیرا منافع یک دولت مردم سالار، همواره با منافع کلّی و بنیادین جامعه همسو ویکسان است امّا منافع بخش خصوصی ااماً با منافع دولت و جامعه همخوانی ندارد.

 ذکر این نکتهضروری است که برای دولت ها؛ جبران غرامات بخش های خصوصی در دوران پسا بحران؛ بسیارکم هزینه تر و آسان تر از مواجهه با خسارات جبران ناپذیری خواهد بود که در صورتعدم کنترل مؤثر بحران، در نهایت منجر به مرگ عده کثیری از مردم، نیروهای انسانیمتخصص و از کار افتادن سیستم ساخت- کارکردی جامعه می گردد. در عین حال لازم به ذکراست که ذکر جزئیّات اعمال تغییرات در اقتصاد دولت و چگونگی ایفای رسالت خدمت رسانیدر تخصّص نگارندۀ این سطور نیست و اقتصاد دانان و دانشکده های اقتصاد باید دردوران گذار از بحران همواره مشاور دولت ها باشند.

جهت ملاحظه ادامه مقاله یا دریافت فایل PDF آن به بخش ادامه مطلب در لینک ذیل مراجعه فرمایید


 در جهان برای من لذتی عمیق تر از مشاهدۀ یک نسخه کهن خطی نیست. گویی پس از قرن ها که از رحلت شاعر، کاتب، نقاش، تذهیب گر، صحاف و مالکین متعدد و نامدار آنها می گذرد همچنان پیام روح ایشان و جریان انرژی پاک وجود آنها را می توان لابه لای اوراق نسخه به چشم جان دید و پی به بی وفایی دهر و بازی روزگار پی برد.
با این وصف تنها می توانم بگویم که کتابهای کهن و نامه های بر جای مانده از گاه باستان مرا در یک مستی عمیق فلسفی وصف ناپذیر فرو می برد و خستگی ها و پریشانی های روزمرۀ اجتناب ناپذیر را که برآمده از جدال های عبث و خودخواهانۀ ابنای زمان ما است را با نیروی حکمت  اسرار آمیز نهفته در اوراق کهنه کتب از جان خسته ام می زدایند.
دعاوی متعدد موکلانم در دادگاه، حرص و آز و طمع به ثروت و شهوت در تمدن جهان سرمایه داری، دغدغه های هر بام و شام از اوضاع نابسامان جهان و شیوع ویروس کرونا و هر فکر و خیال مادی و جسمی و ی و اجتماعی و اقتصادی؛ ناگاه از ذهن آدمی محو می شوند و دایماً اشعاری نظیر این غزل ملک الشعرا در ذهن تو اگر کمی تیز بین باشی مرور خواهد شد:

دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید  چه نشینی که سواران همه رفتند

داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو

کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست

کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند

افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند

اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه‌طرازان معانی

گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران

تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار، بهار از مژه در فرقت احباب

کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند












با سلام به اطلاع مخاطبین محترم می رسانم که نسخ اهم و درجه اولی که در کار تصحیح حافظ در اختیار این حقیر می باشند به شرح ذیل است. چنانچه شما نیز نسخه ای خطی از دیوان حافظ را در کتابخانه ای می شناسید که تاریخ ترقیمه آن قبل از نیمه دوم قرن نهم هجری یعنی پیش از سنه 850 هجری قمری است، اطلاع رسانی از مشخصات و محل نگهداری آن به بنده؛ مزید امتنان و تشکر و خدمتی به فرهنگ پارسی و غنای بیشتر دیوان حافظ  در آینده خواهد بود.
در صورت معرفی چنین نسخه ای از سوی شما ودسترسی مصحح به آن؛ این منبع به نام  شخص شما در جامع ترین و موثق ترین تصحیح دیوان حافظ مورد بهره قرار خواهد گرفت و ماندگار خواهد شد :

نسخه کتابخانه دربار سلطان احمد ایلکانی نوشته شده سنه 785 

نسخه  سنه 792 اعلی مرندی

سنه 800 آتابای

نسخه سنه  801 نورعثمانیه

نسخه سنه 802 مجموعه هند 

نسخه سنه 803 تاشکند

نسخه سنه 807 تاجیکستان

نسخه سنه 811 کو

نسخه سنه 813 مجموعه ل

نسخه سنه 814 ایاص

نسخه سنه 816 ایاص

نسخه  سنه 8 هند

نسخه سنه 820 م

نسخه سنه  821 میشیگان

نسخه سنه 822 اس

نسخه سنه 827  کمبریج

نسخه سنه 827 خلخالی

نسخه سنه 831 آپ

نسخه سنه 834 مج

نسخه سنه 839 بودلیان

و بیش از چهل نسخه دیگر از کتابخانه های سرتاسر جهان تا پایان قرن نهم هجری.

جهت مشاهده نمونه ای از غزلیات تصحیح شده با بهره از منابع فوق؛ روی لینک زیر کلیک بفرمایید
سعید کافی انارکی- ساربان








813







801




827




گل در بر و می در کف و




Welcome to Saeid.K.A.(Sareban) official website
Office Address: Number 214 of Royal adminestrative & commercial Center-Ferdoosi Street- Shahrood

Telefax: 0098-23-32247058

****************************

شاهرود میدان امام ابدای خ 22 بهمن- ساختمان اقتصاد نوین طبقه اول دفتر وکالت رضا تیموری و سعید کافی انارکی


موبایل :

0912-193-6702

0912-373-1902

0930-373-1902

تلفکس:

023

32247058

-----------------

                                                                  پست الکترونیک - Email

Saeidka@outlook.com

قبول دعاوی در امور کیفری،حقوقی،خانوادگی، ثبتی و ملکی، حقوقی بین المللی و غیره خاصه در استان های سمنان، تهران و اصفهان

مشاوره تلفنی رایگان از ساعت عصر الی 21 در ایّام کاری توسط کارشناسان حقوقی مستقر در دفتر به هم میهنان گرامی ارائه می گردد.

شماره تماس مربوطه برای مشاوره

023-32247058

می باشد.

همچنین بدین وسیله به اطلاع هموطنان محترم تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی می رساند که کلیه امور حقوقی و قضایی این عزیزان در این دار الوکاله با کمال مسرت به صورت کاملاً رایگان انجام خواهد شد.

My academic Careers - Mes Carrières académiques

- لینک دسترسی به تألیفات سعید کافی انارکی- اینجا کلیک کنید

سعید کافی انارکی در دانشگاه- اینجا کلیک کنید

حقیر در دانشگاه پیامنور شاهرود

انتشارات خرسندی

برای تهیه کتاب فوق اینجا کلیککنیدs


 

در آمدی بر جامعه شناسی اقتصاد سرمایه داری و لیبرالیزماقتصادی از منظر

اقتصاد داخلی و بین المللی

سعید کافی انارکی - وکیل دادگستری و مدرس دانشگاه



 اهمیّت اقتصاد در مطالعات و پژوهشهای جامعه شناختی تابدانجا است که می توان آن را بعنوان مهم ترین متغیّر مستقل در کلیّۀ مناسباتاجتماعی و رکن اساسی جمیع فروع جامعه مانند، ت، ایدئولوژی، اخلاقیات و غیره به شمار آورد.


 اخبار فراوانی که در این ایّام به اقتضای فشارهای اجتماعی ومطالبه افکار عمومی از فساد مالی و اقتصادی و دستگیری برخی از مسؤولین و مدیرانارشد سازمان ها و ارگانهای دولتی و خصوصی کشور به دست ما می رسد و به پشتوانه رویکردتازۀ دستگاه قضایی در مبارزه با فساد؛ امروز از دامنه های عمیق آن در اجزای گوناگونقوای سه گانه کاشف بعمل آمده؛ پرداختن به یک بررسی علمی و تحلیلی جامعه شناختی کهمبتنی بر یک آسیب شناسی اجتماعی (Social Pathology) باشد را ضرورتبخشیده که در ادامۀ این نوشتار مورد توجّه خواهد بود. مقدمتاً لازم به ذکر است کهنگارندۀ این سطور فارغ از هرگونه گرایش ی و ایدئولوژیک با رعایت اصل بنیادین((بی طرفی)) تا حد ممکن از ورود پیش داوری ها و ارزشهای ذهنی خویش بهحوزه بحث علمی اجتناب و  اصول عینّیت گرایی(Objectivity) را در دستور کار خود قرار داده است.

با این دیباچه موجز؛ آغاز بحث ما در این است که جامعه شناسانبزرگ و بنیانگذاران رهیافت های علمی جامعه شناسی، موافق با منطق و عقل سلیم انسانیاثبات کرده اند که در بستر یک اقتصاد سالم و عاری از فساد، جامعه ای سالم وپویا استوار خواهد شد. بعبارت دیگر؛ بر یک زیر بنای خراب، سست و عاری ازسلامت، هرگز رو بنایی مستحکم و قابل اعتماد ساخته نخواهد شد. امّا ترسیم طرح وساختمان بسیار پیچیدۀ جامعه در مختصات و نموداری که اساس آن بر اقتصاد است؛نیازمند نگارش دهها فصل، بخش و گفتار علمی است و در این مقال امکان بسط آن وجودندارد. امّا با امعان نظر در چند مثال ساده می توان به اهمیّت وافر و زیر بناییاقتصاد؛ بر کیفیّت روبنا و سرنوشت جوامع انسانی پی برد و دانست که بدون سامانیافتن بحر اقتصاد، سفینۀ جامعه در تلاطم طوفان و خروش غرایز انکار ناپذیری چون حرصو آز انسانی هرگز به ساحل سعادت، آرامش و رفاه جمعی نایل نخواهد شد1.

                        

نتایج و ثمرات پر مدعاترین دموکراسی های کاپیتالستیک غربی؛گواه بر آن است که ((لیبرالیزم اقتصادی)) بسان یک عامل بیماری زا؛ نه تنهاارگانیزم جوامع سرمایه داری را معیوب کرده است بلکه رفته رفته فضایل و ارزش های ((اخلاقی-انسانی)) را به نفع سود و منفعت صاحبان قدرت و ثروت کمرنگ و ضد ارزشهای مادی و فرهنگیمبتنی بر رقابت را که عاری از هرگونه تعاون و نوع دوستی است؛ جایگزین فضایل و ارزشهای راستین انسانی کرده است.

 در این جوامع؛ ضدارزشهای مذکور به وجهی شتابنده در کُنه شخصیّت انسان و اجزای جوامع بشری رسوخ کردهاند و فضایل کلاسیک و غیر مادی انسانی؛ نظیر خود شناسی، کمال طلبی، قناعت، سخاوت،برادری، برابری، تعاون و طبیعت دوستی را کمرنگ و به جای آن ضد ارزشهای مادی نظیر؛ثروت پرستی، اشرافی گرایی (Luxurism)، برند خواهی(Brand)، سلبریتیزم (Celebritism)، خود پرستی (Egoeism)، لذت جویی وروابط جنسی بی هنجار مانند همجنسگرایی، روابط جنسی گروهی و غیره را رفته رفته ازطریق قدرت رسانه ای خود در سطوح و طبقات مختلف جامع تحت استیلای هجمۀ فرهنگیسرمایه داری و به طور خاص میان جوانان؛ نهادینه می کنند. بعبارت دیگر در نظامسرمایه داری، ضد ارزش های فوق سبب تقویت شدید عطش برای تمتع و بهره هرچه بیشترافراد از لذات مادی شده و بدین واسطه؛ رقابتهای اقتصادی را در کلیۀ سطوح خرد وکلان جامعه تشدید می کند. در این اتمسفر شدیداً بیماری زا که برخاسته از مقتضایذات نظام اقتصاد آزاد است؛ به صورت مستقیم و غیر مستقیم هر روز به انسان درنهادهای مهمی چون خانواده، مدرسه و رسانه تلقین داده می شود که یگانه راه رستگاریو سعادت به دست آوردن ثروت و رسیدن به ثروت طبقات اشرافی جامعه است و داشتن هرگونهکرامت و فضیلت اجتماعی؛ بدون داشتن ثروت بی معنا است. بر این پایه؛ رویکرد فوق درنهایت موجبات افزایش فاحش مصرف گرایی و صعود خط نمودار سود بنگاههای اقتصادی وانباشت هرچه بیشتر سرمایه برای صاحبان ثروت را فراهم می آورد، جامعه را به شدتطبقاتی می کند و مردم را در یک شبه جنگ مستور رقابتی یا یک تنازع کاپیتالستیک؛برای بقا و رقابت بر سر تصاحب منابع بیشتر درگیر می نماید.


توضیح ساز و کار ایجاد ثروت و کیفیّت توزیع آن در اقتصاد سرمایهداری از حوصله این مقالت خارج است و فیلسوفان و اقتصاد دانان به تفصیل در باب آنسخن گفته اند. اما آنچه را که در این مقام اشارتش ضرورت دارد آن است که تاکنون نهتنها وعده های واهی طرفداران و اندیشه پردازان لیبرالیزم اقتصادی هرگز محقق نشده،بلکه تاریخ به مرحلۀ پایان کارزار و جنگ تمدّن ها نرسیده و ثابت شده است که بهشتلبریز از نعمت و فراوانی کاپیتالیزم که همگان در آن فرصت های برابر در بهره ازمواهب را داشته باشند؛ چیزی بیش از یک ادعای کاملاً غیر علمی، تحقق ناپذیر و کذبنیست.

مردم در جوامع سرمایه داری؛ نیروی کار خود را به بهایی اندکمی فروشند تا صاحبان قدرت و ثروت بر جاه و جلال خویش بی افزایند. ضد ارزشهای فوق؛فرصت تأمل در کار جهان را از آدمیان سلب کرده و آنان را به حالی وا می دارد که عمریبکوشند تا در راه تأمین نیازهای اساسی خود مانند مسکن، بهداشت و درمان و غیره،توفیقی نسبی به دست آورند.

این ضد ارزشهاینهادینه شده؛ کسب دانش و معرفت یا آموختن فنون را به انگیزه ای برای به دست آوردنپول بدل می کنند و بر خلاف روزگاران گذشته که علم؛ اسباب کمال، جهان بینی و خودشناسی آدمی بود و ابواب و اطراف گوناگون عالم را در مطمح نظر دانشمند فتح و گشایشمی بخشید و مرد دانشمند را به علّامه ای جامع الطراف و فرزانه مبدّل می کرد (Multi disciplinary educations )،امروزه کاملاً تک بُعدی (Unidisciplinary) و تجاری شده و غالباً فرد عالم؛ تنها و تنها در حوزه دانشخود صاحبنظر و با سایر معارف انسانی و تاریخی بیگانه است و بعنوان مثال تنها ممکناست در کنار دانش مهندسی ساختمان، اندک تخصصی نیز در شناخت بازیکنان مشهور فلانتیم ورزشی یا تعداد جوایز اسکار فلان فیلمساز هالیودی داشته باشد.

برای مطالعه متن کامل مقاله فایل پی  دی اف آن را از لینک ذیل دانلود بفرمایید:


 PDF File


با درود و احترام

مقاله اخیر این حقیر با عنوان فوق الذکر که در مورخه نوزدهم اَمرداد سال جای در بخش روابط بین الملل رومه شریف اطلاعات به زینت طبع آراسته گردید در ادامه مطلب؛ منعکس می گردد

لینک مقاله در رومه اطلاعات

بخش اول - بخش دوم در لینک ادامه متن

غایت علوم و معارف بشری در عرصه بیکران عالم وجود، همانایافتن و کشف مفتاحی است بر خزاین مکتوم در سرای هستی و برانداختن پرده از سیمای پررمز و راز طبیعتی غریب و هزار چهره. امروزه گسترش روز افزون دامنه علم و تکامل آندر جنبه ها و ابعاد مختلف معرفتی،  ظاهریپویا و مدرن را برای تمدن گذار گرای ما به ارمغان آورده است و فارغ از نواقص فاحشمدنیّت و محدودیّت های فراوان و غیر قابل انکار موجود در اجتماعات انسانی؛ دورنمایفردا و غایت و عاقبت دهر در چشم مردم خوشبین و امیدوار چیزی جز خیر محض و نایل شدنتدریجی انسان به کمالی مطلوب در (( یک آرمان شهر سعادت جمعی)) نخواهد بود.

در روزگار معاصر جامعه شناسان ایده آلیست بیان می دارند که؛علوم اجتماعی به موازات سایر دانش ها با سرعتی شگرف در مسیر تعالی به پیش می تازدو  با تجاربی غنی و  مخزنی عظیم از داده هایی تاریخی که قدمتی بهدرای تاریخ تمدّن دارند، در زمره داعیه داران هدایت بشریّت در مسیر شکافتن سقففلک و تغییر  وضع موجود (Status quo) و در انداختن طرحی نو در سازمان جوامع انسانیهستند.

اما از سویی دیگر واقع گرایان استدلال می کنند که کاربست واجرای اصول علوم اجتماعی و انسانی در جهان ت زدۀ معاصر با منافع صاحبان قدرت وسرمایۀ جهان غرب در تناقض است و ایشان هرگز اجازت نخواهند داد که دانشگاهها واندیشکده های آکادمیک؛ دیدگاهها و نتایج پژوهشهای علمی خود را که با مصالح بنیادینایشان در تضاد است  از صفحه کاغذ و تئوریبه عرصه عمل و اجرای مادی نزدیک نمایند. بعنوان مثال؛ علوم انسانی و شاخه های مهمآن چون اقتصاد، حقوق و جامعه شناسی به سهولت استدلال و اثبات می کنند که در سیارهزمین برای زدودن دایمی فقر و محرومیّت؛ امکانات و مواهب طبیعی کافی وجود دارد و ازاز طریق ایجاد سازکارهای اجتماعی مبتنی بر نوع دوستی، تعاون و همبستگی می توان بر گرسنگی،فقر و بی عدالتی در توزیع ثروت ها برای همیشه غلبه کرد. با این حال شبه تمدّنبشری، پس از گذار از هزاران سالی که با فقر و گرسنگی دست در گریبان است  با وجود توانایی مسلم مادی به دلیل ناتوانایی معنویهنوز نتوانسته است بر آن غالب آید.

 در اینجا حاجت بهذکر نیست  که خوشبینی و نگاه پر امید ایدآلگرایان در هنگامه ی نمایان شدن کج کارکردهای تأسیسات و نهادهای اجتماعی در به قهقرارفتن چرخه ی ایّام؛ رفته رفته به یأسی عمیق و اضطرابی  در خاطر بدل می گردد.  چون نیک در کتاب تاریخ انسان بنگری؛ در خواهییافت که از اعصار دورگذشته تا به امروز، سنگ سراچۀ دل های عدالت خواهان راسخهمواره به الماس آب دیده سُفته می شود و در نبردی باستانی که بین حق و باطل درجریان است برف عمر ما در آفتاب تموز زمان به رودبار شوره زار زمین  می پیوندد.

قریب به بیست سال از آغاز هزاره سوم می گذرد. پس از پایانآخرین قرن هزارۀ دوم؛ با پشت سر گذاردن تجربیات تلخ و هولناکی چون دو نبرد جهانیخانمانسوز، جنگ سرد و هزاران منازعه داخلی و بین المللی که با ریشه های استعماری،عقیدتی و ی؛ موجبات مرگ و بی خانمانی میلیونها انسان بی گناه را فراهم آوردند،از بانگ باطل طبل نظام سرمایه داری و شیپور غریب و گنگ  کننده لیبرالیزم غربی؛ بشریّت در توهم  پوچ و لغو پایان تاریخ و حرکت شتابنده و مستقیمتمدن به سوی مدینۀ فاضله بود که از صدای مهیب فرو ریختن برج های دوگانۀ نیویورک وانفجار بمبهای عظیم ایالات متحده در خاورمیانه به ناگاه  از خواب غفلت برخاست و دریافت که تاریخ همچناندر مسیر تنازع به پیش می تازد و بذر صلح جاویدان هرگز در باغ  زمستان؛ سبز نخواهد شد.

  در طول این مدتوقایع نامبارکی چون واقعۀ یازدهم سپتامبر، جنگ افغانستان و عراق، پیدایش داعش، جنگهای داخلی سوریه و یمن؛ ات و تصرفات قاصبانۀ روزمرۀ اسرائیل به اراضی فلسطینو جولان، قوت یافتن مجدد ناسیونالیزم ها و راست گرایی های افراطی در برابر تفکراتو نهادهای همگرا طلبی مانند اتحادیۀ اروپا که نمونه بارز آن اراده اکثریت مردم انگلستانبر جدایی آنها از نهاد پیشرو و متمدن هبستگی خواه اروپا  و انتخاب فردی نابهنجار و پر حاشیه مانند آقایبوریس جانسون به نخست وزیری بریتانیا که برای سرعت بخشیدن به روند تخریب پایه هایاتحاد و همبستگی بریتانیا و سایر دول اروپایی در شرایطی که او دارای سوابق عجبییچون رسوایی جنسی و تمایل به ناهنجار گری در کارنامه زندگانی خویش است و از جهتتشابه در رویکردهای رفتاری اش به رییس جمهور آمریکا؛ به ترامپ ثانی مشهور شده است.در عین حال کمی قبل تر انتخاب رییس جمهوری ناگرانمایه در دموکراسی پر مدعای آمریکاییو تفوق اندیشه محافظه کاران نو و تند رو بر کاخ سفید، فسادهای مالی گسترده که دربین سران کشورهای جهان و از کرۀ جنوبی و اسرائیل گرفته تا چین و ماچین و هندوستان،عدم توزیع عادلانه ثروت ها و منابع طبیعی زمین بین مردمان جهان، فقر، فساد، تبعیضو فحشا و امکان خریدن میلیونها برده  جنسی بهصورت موقت در روسپی خانه های غالب جوامع توسعه یافته یا ناپیشرفتۀ عالم، توزیعگسترده مواد مخدر سنتی و صنعتی در جوامع و عدم موفقیّت دولتها در برچیدن این سودای مرگ از بازار مکارۀ دنیا و هزاران هزارمعضل و مشکل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سرتاسر گیتی؛ جملگی دلالت بر تفوق وپیروزی ارزش های کاذب نظام کاپیتالیزم بر اخلاق و مدنیّت مبتنی بر تعاون و نوعدوستی دارد.

اگر بسان جامعه شناسان مکتب ساخت – کارکرد گرا، جوامعانسانی را به مثابه یک ارگانیزم اجتماعی زنده با ارکان و اجزای اصلی و فرعی در نظرآوریم؛ می توان تمامی معضلات برشمرده شدۀ فوق را به غدد اجتماعیی سرطانی(Social Cancer) و ظهور بیماریهای مهلک در ساختمان و نظام  بسیار پیچیده وارگانیک جوامع انسانی معاصر تشبیه کرد.

با امعان نظر در تجربیات دو دهۀ گذشته در سطح جامعه جهانی؛امروز جایی برای انکار شکست نظریه ((پایان تاریخ )) و عدم توفیق و بی لیاقتیلیبرالیزم ی - اقتصادی در هدایت قافله فرهنگ و تمدن به سوی تعالی  باقی نمانده است. مافیای قدرت و ثروت در مرکزسرمایه داری جهانی چنان نفوذ کرده اند که با تسلط بر رسانه ها ی ارتباط جمعی واتّکا به قدرت پول؛ کارخانۀ دموکراسی پر مدعای غربی را دچار نتایج و ثمراث عجیبیچون دونالد ترامپ،برگزیت و بوریس جانسون کرده اند و صدها رجل و نسأ ی برجسته وصاحب تجربه را در رقابت با قدرت صاحبان سرمایه ناکام و خانه نشین نموده اند.

بر این پایه امروز بر ما پوشیده نیست که پایان جنگ سرد؛آغاز حرکت مستقیم و بی مانع انسان لیبرال به سوی بهشت کاپیتالیستیک نبود و دست آوردهای ناشی از گسترش و توسعه تمدّنانسان؛ هرگز از نتایج مکتب لیبرالیزم ی و اقتصادی نبوده است. با خروج بریتانیااز نهاد تمدن ساز اتحادیه اروپایی و انتخاب ترامپ ثانی (بوریس جانسون) بعنوان نخستوزیر این کشور در سرزمینی که خود را خاستگاه لیبرالیزم دانسته و به فیلسوفانی سادهدل چون جان لاک می بالد؛ داعیۀ لیبرالیست های غرب مبنی بر ((قطعیّت)) در توسعهپیشرو و مستقیم تمدّن  به سمت تعالی غاییرا بدون هیچ تردیدی باطل می نماید. فی الجمله موارد بیشماری از این دست؛ادلۀ محکمما در کشف اصل ((عدم قطعیّت مطلق)) در استمرار تغییرات اجتماعی پیشرو (Progressivesocial changes) و اثبات چرخشمع یا همان امکان حرکت قهقرایی جامعه به سوی تجارب و رویکردهای بدوی می باشد (Regressive changes) و  پرداختن و اشارتبه آنها از اهمیّت علمی فراوانی برخوردار است.

در پژوهش های جامعه شناسی که مرتبط با تحلیل ساختار جامعۀبین المللی هستند؛ رهیافت های تاریخی و تغییرات و نوسانات ((ساخت –کارکردی)) درجوامعی که به مثابه سیستم های اجتماعی پیچیده با برهم کنش و واکنش های بیشمار مابین اجزا رفته رفته با یکدیگر متحد شده و با پیدایش ارگان ها و ارکان اصلی و فرعیدر طول زمان، پیچیدگی های ارگانیک اجتماعی را توسعه بخشیده اند مورد بررسی قرارگرفته است و حدوث تکاملی یک جامعه ی جهانی که دارای قواعد نظام بخش جهانشمول استاز نظر علمی تشریح گردیده است. 1

امّا در مقال جاری این قلم  بر آن است تا  صرف نظر از مباحث غامض انسان شناختی تکاملی -تاریخی با تکیه بر اصول ((رویکرد ساخت- کارکردی)) ظهور ترامپ در آمریکا و وقایعاخیر ی انگلستان را با امعان نظر در کُنه ارگانیزم اجتماعی مستور در بطن جوامعلیبرال توضیح علمی دهد و آسیب شناسی (SocialPathology) آن را در مطمحنظر خوانندگان گرامی به ایجاز مطرح نماید.

در طول تاریخ تمدّن، همواره صاحبدلان فرزانه و مردان آزادهدر آثار فلسفی یا ادبی خویش به نابسامانی زمان حال، دلسردی از فردا و حسرتی عمیقبر ادوار ماضی نگاه کرده اند و با اشاراتی پر سوز از چرخه ایّام شکوه های خود رادر اوراق درخشان کتاب تاریخ ثبت نمودهاند. افلاطون حکیم در ((هفتمین نامه)) که منسوب به او است به مریدانش چنینمی گوید:

((ای یاران هرچهبیشتر  روش مردان ی و چگونگی قوانین و  رسوم روز را در نظر آوردم و هرچه پیرتر شدم تشخیص طرز تشکیل مدینه فاضله رادشوارتر  یافتم. قانون و اخلاق با سرعتیسرسام آور رو به فساد می رود و من که همواره آرزومند یافتن مجال در اداره امورجامعه بودم از دیدن این وضع آشفته متحیر  ومبهوت مانده ام. هرچند آنی از اندیشه بهبود اوضاع و اصلاح قوانین اساسی غافل نشدمولی در نهایت دریافتم که نظامات معیوب و قوانین به آسانی اصلاح پذیر نیستند و اکنون تنها امید من به استقرار عدل در هیأت اجتماعات و نفسانسانی است.)) .

با امعان نظر در سیر تکوینی حرکت تاریخ به سمت تکامل برماپوشیده نمی ماند که این روند نه تنها از یک نظم منقطیِ پیش بینی پذیر و دارایسرعت یکسان در پیشروی برخوردار نمی باشد بلکه عوامل، شرایط و متغیر های پیداوپنهان بی شماری در طول زمان آنرا متأثر ساخته و گاه موجبات توقف توسعه مدنیّت وحتی عقبگرد قافله ی کمال بشریّت را فراهم آورده ا ند. کمرنگ شدن ایده ها و مکاتبعدالت خواه و معتقد به اصالت جامعه در مقابل مسالک بی اخلاق، ناهمگرا و بی شفقت غرب که داعیه اصالت فرد را دارند،ظهورداعش و ارتکاب جنایاتی غیر قابل باور و ددمنشانه توسط آن، سلوک انعطاف ناپذیرو مجرمانه ی اسراییل نسبت به ن، کودکان و مردمان رنج دیده فلسطین در بزرگترینزندان جهان،شهر غزه و رخدادهای مأیوس کننده ی بیشمار در اقصی نقاط این کره ی خاکی،به تحقیق؛ دلایل ما در اثبات ناکامی تفکر غالب لیبرالیزم و سیستم جهانی مبتنی برکاپیتالیزم در شتاب مستقیم و بی مانع به سوی تکامل نهایی می باشد.

با کمی اغماض می توان قوانین حرکت در فیزیک کلاسیک وریاضیات را به حرکت قطار تاریخ تمدن تعمیم داد و توجّه آن دسته از دانشمندان علوماجتماعی را که طرفدار ضرورت مداخله علومی ناب نظیر ریاضی در شرح تئوری سیستمپیچیده اجتماعی هستند را به خویش جلبکرد2.

با مثالی ساده می توان چنین گفت که "نزدیک ترین فاصلهبین نقاط A وB  خط مستقیمی است که بین ایندو نقطه ترسیم می شود و مطابق با قوانین نیوتن "حرکت، بهطور طبیعی در خط مستقیم امتداد خواهد داشت مگر اینکه متحرک با مانع یا نیروییبرخود کند و از سیر مستقیم و شتاب نخستین خویش باز ماند (a=f/m).  لذا متحرکی که تحتتأثیر  یک نیروی خارجی نباشد؛ در سبیل راستبا سرعت و شتابی ثابت تا بی نهایت به پیش می تازد". حال اگر مسیر کمال تاریخرا به شکل خطی مستقیم از نقطه ی ((توحش مطلق)) تا نقطه ((تمدن ناب)) شناسایی وتعریف کنیم، برآیند نیروهای اجتماعی سلبی و ایجابی بیشماری را بر این سیستمگذارخواه و تعالی طلب مشاهده خواهیم کرد که با انگیزه ها،مطامع و توان اثر گذاریمتفاوت، آن را از مسیر حرکت مستقیم منحرف می کنند و این حرکت را در پیچیدگی هایعمیق اجتماعی؛ گاه به بیراهه و گاه به بازگشت مع و قهقرایی وادار می نمایند. براین اساس؛ عدم قطعیّت و "بی ثباتی در شتاب" در این ره بعنوان اصول علمی ازنظر جامعه شناس تیز  بین مستور نخواهد ماند.

 ترسیم و توجیه اینحرکت در مختصات زمانی گذشته و شرح پروسه تکامل(Evolution) سیستم اجتماعیتمدّن ها با عطف نظر به منابع و داده های تاریخی کار چندان دشواری نیست و بااطمینان و قاطعیّت می توان ((کمال گرایی و تعالی طلبی انسان))، نیروهای معارض بااین فرآیند و تأثیر و تأثر دیالکتیک این قوا را برهم از دوران باستان تا به امروزکشف و اثبات کرد و راه پر فراز و نشیب بشر در طول تاریخ را در مختصات مکانی وزمانی به نیکی ترسیم نمود.

 امّا کشیدن نقشه ی راه در خصوص فردا به هیچ روی؛کاری ساده و سهل نیست و همواره عوامل بیرونی و درونی پیدا و پنهان بیشماری،ارگانیزماجتماعی ما را دستخوش اثرات شدید و خفیف خویش می نمایند. در چنین احوالی؛ پیشبینی، شناسایی، کشف و  شناخت جامع اینعوامل و محاسبۀ تعداد و شدت نیروها و همچنین آثار برهم کنش و واکنشهای بین آنها بههیچ وجهی بر ما مقدور نخواهد بود  و لاجرم؛ علوم نابی چون ریاضیات در زمان حاضربجز کمک به تحلیل داده های آماری و قیاس و استقرأ، قادر به ارائه ی خدمات دیگری بهجامعه شناسی علمی نمی باشند.

در این رهگذر؛ شرایط جهان امروز با نگاه بر سبیل دنیایدیروز؛ پیش بینی فردا را بر اندیشمندان اثبات گرا (Positivists) دشوارو غامض کرده است. تجربه تلخ شکست جامعه ملل (League of Nations) و بروز دو جنگ بزرگ جهانی در قرن گذشته و غیره به بدبینی ها وحتی احتمال توقف سازمان ملل متحد کنونی و ناکامی حقوق بین الملل عمومی دامن می زندو در عرصه ی اندیشه، کسی نمی داند که فرجام تاریخ بعداز وقوع جنگ با سلاح های هستهای و نابودی تمدن چه خواهد بود؟. 

امروزه وقایع انزجار برانگیز  بی شماری در اقصی نقاط گیتی رخ می دهند که جملگیآنها دلالت بر خودخواهی و خودپرستی شدید فردی و جمعی (Egoism) در انسان دارند . دگر عضوهایپیکرۀ اجتماعی بنی آدم  در برابر کارخانه یمحنت آفرین نادانی و خود گرایی انسان، مغفول یا مرعوب هستند و در هر گوشه و کنجیاز این سیاره، اهریمن بی آزرم غرب در کمال خرسندی همچنان در سر تا سر گیتی بهسوداگری جنون و مرگ می پردازد.

جمعیّت زمین روز به روزبی هیچ تناسب و قاعده ای افزایش می یابد و مطابق آمارها و اطلاعات موثق سازمان مللهر روز بر ناتوانی و عجز محیط زیست در کشیدن بار طاقت فرسای بشر افزوده می شود. دربازارهای آزاد ملی و بین المللی، سود جویی و رقابت تنها مقولات با اهمیّت و موردالتفات بازرگانان و صاحبان ثروت است و سرمایه داری با ایجاد ارزشهای کاذب تقویتکننده مصرف گرایی مانند؛ فشنیزم، برندیزم و تبلیغ زندگی به اسلوب لاکچری تنها بهسود جویی و استثمار ملتها می اندیشد. در رقابت برای سود جویی بیشتر و تنازع برای افزایشثروت ؛ هیچ نیرویی را نمی توان یافت که قادر به مهار و کنترل هیولای خشن و ویرانگرسرمایه داری لیبرال مسلک غرب باشد. در دنیای معاصر هر ساله درآمد حاصل از فروش مواد مخدر بیش از درآمد حاصل از فروش کلّنفت جهان است و نظامات حقوقی داخلی و بین المللی بعد از چندین دهه مبارزه قاطعهنوز نتوانسته اند اسباب ریشه کن شدن همیشگی این بلای خانمانسوز را فراهم آورند.امروزه در جهانی بسر می بریم که تنها 62 نفر از کلان اغنیای مشهورش، صاحب ثروتی بهاندازه ی کلّ دارایی 000/000/600/3  نفرمردمان محروم و فقیر (یعنی بیش از نیمی از جمعیت فعلی جهان) می باشند و  بی عدالتی، تبعیض، فقر ،محرومیت و اختلاف فاحشموجود در بین طبقات، روند توسعه ی تفکرات فضیلت محور و همبستگی های اجتماعی را بهطور جدّی به چالش کشیده است3 . بنابراین بی هیچ تردید در رویکرد غالبلبیرالیزم ی- اقتصادی غرب، بی اخلاقی ی و عدم التفات به منافع مشترک بشری؛یک ضرورت بقأ و اصلی بنیادین در نبرد اصالت های موهوم و شدیداً متعارض افراد دردوران نامیمون تفوّق ((مکتب اصالت فرد)) به شمار می آید.

منافع ملّی مغایر دولت هاو رقابت قدرت های جهانی بر سر منابع ثروت؛ روند کمال تمدن را دچار سرگردانی و حرکتدر بیراهه ی زمان کرده است و مصداق بارز این امر؛ ضربه سخت وارده از سوی بریتانیابه پیکره و سیستم همبستگی نهادی اتحادیه اوپا می باشد و پوشیده نخواهد بود که  حتی می توان خروج انگلستان از اتحادیه اروپا6را برخلاف مصالح عالیه ی بشریت و فلسفه صلح جاویدان بین المللی تلقی کرد.  امروزه برخی از صاحبنظران و اندیشمندان علومی، قویاً معتقدند که مقولاتی نظیر بریتیکس(Brexit)، ترامپیسم (Trumpism)4 و گرایش غالب دولت ها و احزاب حاکمبه عوامگرایی هایی(Populism) که با توسل به آن مبانیقدرت خویش را تحکیم می کنند می تواند خطر اعلان بیدار باش مجدد به تفکّرات وتمایلات نژادپرستانۀ افراطی و تکرار آنچه که در سال 1933موجب روی کار آمدن حزبنازی و هیتلر در آلمان گردید باشند5.

از دیگر سوی؛ در واکنش به گرمایش زمین، آسیب های جبرانناپذیر وارده به زیست بوم و آثار منفی و پر خطر آن برای نسل های آینده؛ حقوق بینالملل عمومی، حرکتی بسیار کُند و نسبتاً غیر نافذ را در ایجاد اام و تکلیف برایدول در این خصوص در پیش گرفته  و  وجدان عمومی جامعه جهانی در مطمح نظر رییس جمهورآمریکا به اندازه ای بی ارزش و فاقد اعتبار است که این تاجر بی فضل در نهایت وقاحتو خونسردی از پاره کردن توافق زیست محیطی پاریس  و بی اعتباری اسناد بیست و دومین کنفرانستغییرات آب و هوایی سازمان ملل در مراکش به دلیل مغایرت مفاد آنها بامنافع ملی و مصالح صاحبان ثروت در کشورش سخن به میان آورد و در چند نقض عهد فاحشبین المللی و بی سابقه نه تنها از پیمان زیست محیطی پاریس که  از توافق 1+5 موسوم به برجام نیز که داستان وعوارضش برخوانندگان این سطور پوشیده نیست، خارج شد .

توصیف جامع احوال غم انگیز ایّام معاصر و اراده ی بی فتوّتامپراطوری ثروت که سواران بی کرامتش با مرکب بیداد بر قلوب پریشان آزادگان عالم میتازند در مجال این دیباچه  نمی گنجد واشارت مختصر فوق تنها چند برگی ازدفتر قطور ((آسیب شناسی اجتماعی)) انسان در گسترۀیک جامعۀ جهانی است.




صفحه نخست نسخه خطی دانشگاه پرینستون

به شهادت دیوانو حکمت مستور در یکایک ابیاتش، مولانا شمس مِلَّه و الدین، خواجه حافظ شیرازی رحمه الله علیه؛ در زمرۀبزرگترین شاعران و حکیمان تاریخ ادب و تمدن ایران است. آموزه های اخلاقی و معرفتیجهانشمول نهفته در اشعار او تا بدان جا است که در سرتاسر جهان متمدّن از قرون دورو نزدیک گذشته تا به امروز؛ در کنار مشتاقان بیشمار ایرانی؛ مریدان، مبلّغان و شیفتگان بلند آوازۀ فراوانی چون((سودی بسنوی)) در امپراطوری عثمانی، ((جان ولفگانگ گوته)) در آلمان، ((جوزف هامر))در اطریش، ((سر ویلیام جونز)) و ((جان نوت در انگلستان))، ((ژان باتیس نیکولا)) و ((شارلدو ویلر)) در فرانسه و غیره از هواخواهان فرنگی این نازنین صنم ادبیات فارسی بودهاند. هرچند از احوال و زندگانی شخصی خواجه، اطلاعات زیادی در دست نیست اما با امعاننظر در تذکره های مشهور و تطبیق اشعار شاعر با وقایع و تحولات اجتماعی- یدوران حیات وی و همچنین بررسی تأثیر و تأثرات موجود بین او و سایر شاعران معاصرش،می توان به یک تجسّم و درک واقعی از شخصّیت والا و آزادۀ این حکیم  اقلیم پارس و شناخت مسیر کمال  فکری و ادبی وی نایل گردید.

دولتشاه سمرقندی(۸۴۲-۹۰۰ ه‌.ق) تذکره‌نویسو ادیب مشهور قرن نهم هجری در شرح حال شمس الدین محمد حافظ؛ شاعری را دون مرتبۀبلند او دانسته و در باب وی می گوید که خواجه حافظ: ((نادرۀ زمان و عجوبۀ جهانبوده و سخن او را حالاتی است که در حوزه طاقت بشری درنیاید و همانا از واردات غیبیاست.))1.

به روایت همینتذکره2؛ سید قاسم تبریزی ملقب به قاسم انوار (757 837 ه-ق) شاعر تقریباً معاصر با حافظ که ممکن است در عهد جوانی محضر شمس الدینمحمد را درک کرده باشد؛ (( معتقد دیوان حافظ بودی و دیوان خواجه را پیش او علیالدوام خواندندی و بزرگان و محققان را به سخن حافظ ارادتی ما لآ کلام است)). تذکرههای مهم دیگری مانند؛ ((طبقات شاه جهانی)) نیز به همین وجه ارادت و اعتقاد عظیمجناب قاسم را به حضرت حافظ تأیید کرده اند3. هرچند در هیچیک از منابعتاریخی و پژوهشی فارسی از سید قاسم انوار به عنوان جامع و گردآورندۀ دیوان حافظ نامیآورده نشده است؛ امّا در مقالات متعدّد انگلیسی و فرانسوی مربوط به قرون هفده تا بیستمیلادی، از او بعنوان جامع دیوان حافظ یاد کرده اند و بعید نیست که ((محمدگلندام)) معروف که موضوع مباحثات و تتبعات سلبی و ایجابی فراوانی در طول دهه هایگذشته بوده است همان ((سید قاسم انوار تبریزی)) باشد4.

با وجود همۀ فرازو فرودهای تاریخی و بی ثباتی های عمیق ی و اجتماعی در اقصی نقاط قلمرو پهناورزبان پارسی، اگر کسی قرن هشتم هجری را قرن کمال غایی ادبیات کلاسیک ایران بداند بههیچ وجه مبادرت به مبالغه و اغراق نکرده است. قرن مذکور؛ دوره ظهور دهها شاعر،حکیم ، عارف، کاتب و دانشمندان نام آشنا و ناآشنا است که علیرغم انجام تحقیقاتارزشمند متعدد توسط عالمان و اندیشمندان کشورمان در طول دهه های گذشته، همچنان نیازبه انجام تتبّعات ژرف بیشتر در شرح احوال، آثار مثبت و ایجادات فرهنگی صدۀ هشتمهجری در ساحت تمدّن پارسی در جنبه های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، بدیهی و لازم بهنظر می آید.

بر این پایه؛ کانونمبحث ما در این نوشتار؛ در کنار ارایۀ دو تصحیح تازه و بدیع از اشعار حافظ و ناصربخارایی؛ به یافتن سه غزل کاملاً مرتبط و تقریباً هم معنای دیگر با آنها از سلمانساوجی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی، دیگر شاعران نامدار قرن هشتم هجری اختصاصدارد که تحت استقبال یا در استقبال یکدیگر سروده شده اند.

چون نیک بنگریدر غزلیّات مذکور؛ سخن از یک ارتباط پیچیده بین مفاهیم ((تقدیر و تدبیر)) است کهکمال حسن یار، عشق و مستی و آه آتشناک را در سوز سینه های شبگیر شاعران پنجگانۀ فوق؛به لطف و خوبی تفسیر می کند.

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد

که این لطیفۀ عشقم ز رهروی یاد است

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای

که بر من و تو در اختیار نگشاد است

 خواجوی کرمانی، عبید الله زاکانی و شمس الدینمحمد حافظ در کنار یا حوالی آب رکن آباد و خواجه سلمان ساوجی و درویش ناصر بخاراییدر بغداد؛ با نیروی پر خروش عشق و آواز رود به استقبال یکدیگر می روند و در کلام و نظم خویش با اعلام تسلیم در مقابل قضای آسمان؛بر ناصحان بی عمل و ازرق پوشان سنگدل و بی ثمر در یک وزن، یک قافیه و یک روح6؛ چون دجله طغیان کرده و به یکدیگر پیغامهمسویی و همبستگی فکری ارسال می کنند.

همچنانکه درمقالۀ قبلی مورد اشارت واقع شد؛ نگارنده حقیر این سطور در حال تصحیح تازه ای ازنسخ خطی دیوان خواجه حافظ شیرازی و ملک الشعرا مولانا ناصر بخارایی است و در پژوهشخویش با بهره از نسخ کهن خطی؛ به اشعار و احوال سایر شاعران معاصر ایشان نیز نظریتطبیقی و قیاسی دارد. لذا هر از چندی در حین کار تصحیح؛ استقبال های جالب، هم جهتو گاهاً مغفول ماندۀ موجود در آثار شاعران معاصر قرن هشتم هجری بر وی کشف می گردد کهاتحاد پنج غزل مذکور، یکی از مهمترین آنها به شمار می آید. از این رو؛ نویسنده بر کلیّتآن؛ بدواً نام ((خمسۀ تدبیر)) نهاد و در ادامه با انعکاس مطالب مربوطه، این غزلیاتپنجگانه را با توضیحات لازم ارایه می نماید6:

ادامه این مقاله در لینک زیر قابل مشاهده می باشد.

برای دریافت متن کامل این مقاله اینجا کلیک نماید

مقاله حافظ در خمسه تدبیر در رومه اطلاعات (با تلخیص) اینجا کلیک کنید

مقاله فوق در سایت دایره المعارف 

برای دانلود فایل رومه اطلاعات اینجا کلیک کنید




 حکیمشمس الدین محمد بن بهاءالدین حافظشیرازی، شاعری است که به اندازه سایر حکیمان نامدار تاریخ ادب پارسی، صاحب مقامعالی حکمت و فاتح قله های بلند معرفت و کمال انسانی است. پس از گذشت هفت قرن ازروزگار حیات مبارک حافظ؛ اوهمچنان زبان ناطق آفتاب و ((لسان الشمس)) در دولت بیدارزبان و فرهنگ ایران است. از کران تا به کران؛ شعر او را چنان حشمتی است که درگرانش سحرانگیز و پر رونق ابیاتش، دل های صاحبدلان فرزانه و ابنای رنج دیدۀ در هر زمانه، همچون حکایتشمع و پروانه، مستانه در مدار آن سرگردان هستند.

سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد

که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

 حکیم در خانۀ ارباب بی مروّت دهر؛ مبتلا بهدردهای کهن و تکرار شوندۀ تاریخ تمدن انسانی است. استبداد، جنگ، بی عدالتی، فقر،جهل، تحجّر، تزویر و جامۀ ازرق؛ از جملۀ فروبستگی های کار جهان در دیدۀ ژرف بین ونیک خواه این مصلح شیرازی است. او پیش از آنکه به عشق ورزیدن، شهره شهرها باشدمشهور خوبان در کوی رندان عالم سوز است و هیچ منجّم را یارای شناختن کوکب بخت بلندو شدت جاذبۀ طالع اشعار مسیحایی و روح انگیزش نیست.

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که توسنی چو فلک، رام تازیانۀ تو است

دراندرون این مرد خسته دل اما ندای آزادی، فریاد و آرزوی رهایی از دیار محنت آباد و ضرورتحذر از این عروس هزار داماد است که با منادای شکافتن سقف افلاک و در انداختن طرحینو بر خانۀ ارباب بی مروّت دهر و اجتماعات انسانی، منظوم گردیده. حافظ حکیم استزیرا جان مستور در شعر او یک روح تمام عیار ی و آرمانی دارد که از فراز وفرودهای تاریخی و انقلاب زمانه، حافظۀ کهنۀ چرخ و اصول بی فتوت فلک را می خواند وتو را از وقایع تلخ و راستین جهان، آگاه می سازد.

ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ

از این فسانه هزاران هزار دارد یاد

 

قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش

ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد

 

که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند

که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد

 

ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم

که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد

 

مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر

که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

 

بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم

مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد

 

یأسحافظ امّا آمیخته با احساس است و احساس او آمیخته با امید به فرجامی روشن، برای فردااست. در مطمح نظر و بشارت کرشمۀ لطفش؛ انسان، بلند نظر و شاهبازی سدره نشین میباشد که سزاواری نشیمن در مدینه ای فاضله چون سرای رضوان دارد و چون نیک بنگری؛ ازامعان نظر در اندیشۀ بلند و فلسفۀ واقعگرایانۀ نهفته در یکایک غزل های خواجه؛شهادت و فریاد قدسیان سماوات به گوش جان می آید که دیوان او در بر دارندۀ همتی استکه با نیروی انفاس سحرخیزان درمی آمیزد، بدرقۀ راه می گردد و تو را به رهایی ازبند غم ایّام، رجای واثق می بخشد.

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند


الف-جهت مشاهده مقاله فوق در رومه اطلاعات اینجا کلیک بفرمایید

 ب - مقاله فوق در دایره المعارف



Асад улзодаи Бухороӣ

 یگانه شاعر پارسی گوی معاصر در بخارای شریف
نویسنده : سعید کافی انارکی 
Mollana Assad Golzage Bukari

الف -صورت مختصر: چاپ در رومه اعتماد مورخ شنبه نوزدهم آبان ماه سنه 1397




مولانا اسد گاده بخارایی

نویسنده : سعید کافی انارکی- ساربان

آبان 1397  خورشیدی


ای بخارا کوچه ها و باغ راغت دلگشا

شاهرود و مسجد و ارگ منارت دلربا

حوض های مرمرینت دلکشند و دل پسند

ساکنانت چهره خندان، دلبرانت مه لقا

شاعرانت نام تو مشهور دنیا کرده اند

هرکه آید نزد تو ای هموطن آغُش گشا

دارالملک بخارا در سرزمین فرا رود یا ((ماوَراءُالنَهر))در کنار شهر سمرقند از مراکز اصلی فرهنگ و تمدّن ساز در تاریخ ایران هستند که بایک سابقۀ شهرنشینی بیش از 2500 ساله از دورانهخامنشیان تا به امروز؛ فراز و فرودهای تاریخی بی شماری را بر خویش دیده اند.هرچند که فرهنگ این دیار در درای زمان، همواره فرهنگی ایرانی با آداب و رسوممردمان پارس بوده است و مشاهیر بزرگ برخاسته از این سرزمین و نواحی آن چون آدمالشعرا رودکی، نظامی عروضی سمرقندی، حکیم ابن سینا، مولانا ناصر بخارایی، عصمتبخارایی، سپهری بخارایی،آغاجی بخارایی، بوالمثل بخارایی، شوکت بخارایی، خیالی بخارایی، عبدالطیفکرام بخارایی و غیره، جملگی در توسعه و بسط حکمت و ادب پارسی نقشی بی بدلیل وانکار ناپذیر داشته اند امّا جغرافیای ی خاص آن اقلیم از قبیل قرابت زمینی بامناطق مغولستان، ازبکستان و روسیه؛ همواره این شمالی ترین استان پارسی گوی جهان رادستخوش تغییرات و تحوّلات تاریخی و ی نموده است.

 آخرین حاکم ایرانی بخارا نادر شاه افشار بود کهدر سنۀ 1153 هجری قمری مناطق ماورا النهر را فتح کرد و بر آن حکم راند امّا پس ازمرگ او دوباره این نواحی به دست ازبکان شیبانی افتاد و بعدها در قلمرو روسیه،اتحاد جماهیر شوروی و ازبکستان امروزی قرار گرفت.

بااین حال چون نیک بنگری سمرقند و بخارا در کارخانۀ بی ثبات دهر؛ به کرّات در فتوحات اغیار، بخشیده شده ودر کنایت خواجه حافظ با خال هندویی در خوان یغما معاوضه شدند، امّا به حمد الله والمنه در کوران حوادث زمان از دیوان قضا، خط امان بر زبان پارسی آوردند و هموارهپارسی گوی ماندند.

با امعان نظر در احوال آن خاک غمناک بر ما پوشیده نخواهد ماند کهمردمان نجیب و غیرتمند شمال ایران باستان، همیشه خود را فرزندان فردوسی توسیدانسته اند و تلاش های مذموم و سازمان یافتۀ بدخواهان در دوران حکومت شوروی نیزنتوانست مانع بقأ و توسعۀ زبان و ادبیّات فارسی در سرزمین های مذکور گردد. فیروزیپارسی درحالی است که در قرن گذشته؛ فرزندان خلف سلم و تور حتی با تغییر اجباریالفبای فارسی به حروف روسی؛ سعی در جدایی هرچه بیشتر مردمان نواحی پارس زبان مذکوراز برادران و خواهران ایرانی و آثار و کتب برجای مانده از نیاکان مشترک ما نمودندو در طول دوران جنگ سرد، تلاشی بس عبث در راه انجماد روان و فرّه ایرانی در اتحادشکنندۀ جماهیر ماورأ النهر کردند.

اینمقال امّا از بهر بیان تاریخ و مصائب بی شمار در گذشته بر مردم شریف نواحی بسیارشمالی پارسی گوی نمی باشد. آنچه از نظر گذشت دیباچه ای بود بر معرفی همای اوجسعادت و نگارندۀ اوراق زرین سیادت در گلشن ایجادات ادب پارسی، یگانه شاعر فارسیگوی معاصر و زندۀ شهر بخارا؛ ((ملک الشعرا مولانا خواجه اسد گاده بخارایی)).

 این حکیم، شیر دلی است که در فراز و نشیب بیابانعشق، جفاها کشید و از بلایا نپرهیزید. او شاعری است که از اشعارِ تر و تازه و روحانگیزش به گوش دلهای عاشقان فرهنگ و ادب پارسی؛ ((آواز درآ)) باز می آید و دولتبیدار وجودش به کرشمۀ حُسن از جام اقبال همایونی، خون گرم حیات به جان زبان فارسیمی بخشد.

متن کامل این مقاله در دایره المعارف بزرگ ایران 

یا در لینک ذیل 


 

با درود خدمت هم میهنان گرامی:
 به استحضار می رسانم که این حقیر در حال تصحیح دیوان مولانا خواجه ناصر بخارایی شاعر قرن هشتم هجری و همچنین تصحیح تازه و جامعی از دیوان لسان الغیب حافظ شیرازی می باشم. لازم به توضیح است که این دو پژوهش با بهره از کلیه نسخ خطی موجود از این دو شاعر بزرگ معاصر در کتاخانه های معتبر داخلی و خارجی در حال انجام است که با عنایت ایزد به زودی به زینت طبع آراسته خواهد شد. در این راستا از شما استدعا دارم تا چنانچه در کتابخانه ها و کلکسیون های شخصی و خانوادگی خود نسخی خطّی از این دو ادیب گرانمایه را در اختیار دارید در جهت غنا بخشیدن هرچه بیشتر به این تحقیقات ادبی با برقراری تماس با بنده از طریق مجاری ارتباطی مندرج در این وبگاه، پیشگام خدمتی ارزشمند و قابل ستایش به ساحت مقدس زبان و ادبیّات پارسی باشید. 

مولانا ناصر بخارایی

زلفت مرا به حلقۀ دام بلا کشید
بخت سیاه بین که به آخر کجا کشید
.
بودم مثال قطرۀ شبنم قرین خاک
مهر تو رُخ نمود و مرا بر هوا کشید
.
گل وقت صبح خرقۀ فیروزه چاک زد
تا آن نگار نازک رعنا، قبا کشید
.
بگریست زار وقت سحر شمع جان بداد
بیچاره دوش شب همه شب تا چه ها کشید
.
ناصر اگر ز دوست جفا می کشی چه باک
از عاشقان غریب نباشد جفا کشید





(Bienvenue sur le site officiel de Saeid.K.A.(Sareban
Adresse de bureau: Nomber 214 du Royal Adminstrative & Commercial Center.Ferdoosi Street- Shahrood-Iran
Téléphone: +982332247058


******
در ازل قبلۀ جانم خم ابروی تو بود
روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود
.
ملَک از نسبت آن سجدۀ آدم می کرد
که گِل قالبش از خاک سر کوی تو بود




بویی در آب و گِل ز گُل عارض تو بود

از بهر آن فرشته به آدم سجود کرد
مولانا ناصر بخاری


 

       حافظ و یک عشق زمینی رازآلود


چاپ شده در رومه اطلاعات مورخ  یازدهم اردیبهشت ماه جلالی سال 1399

****

عاقبت کارفرو بسته خدا بگشاید

در فتحی به من از روی صفا بگشاید

 

بیش از این غم مخور ای دل که زلطفش روزی

گره از کار فرو بستۀ ما بگشاید

 

التجا بر در مخلوق نشاید بردن

که دردولت و اقبال خدا بگشاید

 

دردم از حد شد و جز لطف خدا نیست دوا

بو که آن درد هم از پیش دوا بگشاید

 

تو گشا بار خدایا در فتحی بر من

که اگر تو نگشائی ز کجا بگشاید

 

در شب محنت هجران و پریشانی حال

صبر باید دل بیچاره که تا بگشاید

 

ای جهان پای به بند ستمت چرخ ببست

هم دعا کن که به تأثیر دعا بگشاید

(شاهزاده جهان ملک خاتون فرزند شاه مسعود اینجو)

 

خصایصبارز و برجستۀ شمس الدین محمّد حافظ شیرازی؛ تنها به آزادگی، حکمت، شهامت و خشمیعریان از ابنای نادان و ریاکاران زمان محدود نمی شود. او در فراز و نشیب هایی پرآشوب و لبریز از خطر؛ عشقی راستین و پر تپش را در هوای سینه دارد و در نگاه عمیق شاعرانه اش؛ همواره سروی گلاندام را وصف می کند. در شعر او با ظرافتی کم نظیر از نبردی باستانی میان اضدادخیر و شر و هجر و وصل در خلوت دلها سخن رفته و در رجای واثق شاعر به طلوع آفتابروشن عمر؛ باغ جانها سبز و سرخ گل نهفته در سینۀ انسان به بر می آید. حافظ تو رابه گشودن گره از کار فرو بستۀ جهان نوید می دهد و پس از قرن ها که از رحلتش میگذرد؛ هنوز هم در اثر نیروی پاک عشقی اسرار آمیز با معشوقه ای راستین؛ ای بسا که درهایبسته به مفتاح دعا برعاشقان این دیر خراب آباد می گشاید.

به صفای دل رندان صبوحی زدگان

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

دراین میانه؛ دولت بیدار و رمزعشق را می توان در یکایک اوراق روشن دیوان شب چراغشدید. با اینکتاب، روزهجران و شب فرقت یار بر تو آخر می شود، پریشانی شبهای دراز و غم دل همهدر سایه گیسوی نگار به پایان می آید و تو گر چه در نظر یار خاکسار شدی؛رقیب نیز چنینمحترم نخواهد ماند.

خزانۀغیب در روزگار وصل همیشه گشاده، طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق و گلهای پر کرشمۀبنفشه، سخنگویانی خندان هستند که نشانی خوش از تاب خود در طرّۀ یار می دهند. حافظامّا دل در گروی وصالی جاودان تا ابدیّت دارد و هنوز در عنفوان بهار زندگانی استکه اضطرابی به درای تمام هستی در جان اوست و چون چشم نرگس تا صبح قیامت ازافتادن زلف معشوق به دست دگران و تقدیر شقایق؛ نگران به نظر می آید.

 

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد

تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

 

جهانملک خاتون امّا شاعره ای توانا، عاشق پیشه و اهل شیراز است که رد پای مهر سوزان وپر رمز و رازش را می توان در جای جای کتاب کلیّات اشعار مغفولش و همچنین دیوانخواجه حافظ مشاهده کرد. چون در آثار ایشان نیک بنگری؛ گویی که روح اسرار آمیز عشقدر تار و پود کلام این هر دو شاعر رسوخ کرده و سفینۀ برخی غزل های بلند و بی بدیل حافظ را بر اقیانوس پرتلاطم شعر جهان به سوی ساحل جاودانگی کشانده است.

جهان ملک فرماید:

تامدار فلک و دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود

 

دیدهتا بر قد آن سرو روان نگشایم

خونماز دیدۀ غمدیده روان خواهد بود

 

گرچهدیدی ز فلک جور فراوان ای دل

دلقوی دار که خیر تو در آن خواهد بود

 

دلگمگشته ما را که نشان خواهد داد؟

تابه حُسنش به جهان نام و نشان خواهد بود

 

تاروان باشد و جانم به لب آید ز غمش

خاطرممایل آن سرو روان خواهد بود

 

توقدم رنجه کن ای جان جهان بر سر من

کهنثار قدمت جان جهان خواهد بود


جهت دانلود متن کامل مقاله  و ضما ئم

اینجا کلیک کنید


لینک بخش اول مقاله در رومه اطلاعات




رومه اطلاعات

چاپ شده در دو بخش از صفحه وادی ادبیات رومه اطلاعات در تواریخ پنج شنبه 23 امرداد و پنج شنبه 30 امرداد 1399

 لینک بخش اول در وبگاه رومه

 لینک بخش دوم در وبگاه رومه

 دانلود فایل متن کامل مقاله در فرمت پی دی اف



نسخه بودلیان



اسامیشاعرانی چون؛ خواجوی کرمانی، عماد فقیه، سلمان ساوجی، شاه شجاع مظفری، جهان ملکخاتون، ناصر بخارایی، کمال خجندی، عبید زاکانی، ابن یمین فریومدی، سعید هروی،مغربی تبریزی، حیدر شیرازی، سید جلال عضد و بسیاری دیگر از این نامها را می توانبعنوان کواکب سپهر شعر ایران در قرن هشتم هجری در تاریخ فرهنگ و ادب ایران مشاهده کرد. اما عجب آنجاست که شعرحافظ در این آسمان ؛همه بیت الغزل و معرفت است و قرنها است که آفتاب روز افزون اشعارجهانگیرش رونق از چشمه آفتاب می برد و قاطبۀ ستارگان مقدّم و مؤخّر او را از جلوهو پیدایی باز می دارد.

حافظ را است:

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

جهان ملک در قفایحافظ راست:

تامدار فلک و دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود

توقدم رنجه کن ای جان جهان بر سر من

کهنثار قدمت جان جهان خواهد بود

 

جلال طبیب را خطاب بهجهان ملک است:

خُنُکآنرا که چو تو جان جهانی باشد

بالب لعل تواش عیش نهانی باشد

***

بحث درخصوص چرایی برتری و شهرت بیشتر شعر حافظ در میان انبوه شاعران پارسی گوی؛ خود نیازبه انجام تحقیقی جامع در ابعاد مختلف ادبی، فلسفی، تاریخی، فرهنگی، ی واعتقادی حاکم بر زندگانی و احوال خواجۀ شیراز دارد. در اینجا تنها به ایجاز بایدگفت که مهمترین عوامل مؤثر در برتری حافظ را می توان در وهله نخست بستر مساعداجتماعی و فرهنگی عصر او و همزمانی و قرابت مکانی وی با بزرگان و نامداران ادب وتأثیر و تأثرات متقابل بین او و ایشان دانست که در نهایت؛ هوش و ذکاوت والا و حکمتو آزادگی نهفته در جان بیدار این بزرگترین شاعر پارسی گوی تاریخ ایران است که اورا در قرون متمادی دور گذشته تا به امروز؛ پیشتاز فرهنگ و ادبیّات فارسی و یکی امداران بزرگ ادبیّات جهان کرده است.

کوربختانهاطلاعات و اخبار مربوط به احوال او که در گذار از کوران حوادث دهر در عصر معاصر بهدست ما رسیده آنقدر اندک و گاهاً آمیخته با تناقضات است که امروزه پس از حدود گذشتصد سال از آغاز تحقیقات و پژوهشهای جدید به اسلوب های علمی و آکادمیک در باب حافظو تقریر صدها عنوان کتاب و مقاله و رساله در آثار و اشعار او؛ هنوز نیز می توانضرص قاطع مدعی بود که همچنان لازم است تا پژوهشگران و حافظ شناسان؛ باز هم تحقیقاتجامع و کاملتری در خصوص این شاعر بلند آوازه را در دستور کار خویش گذارده و با امعان نظر در ابعاد مختلف تاریخی و اجتماعیدر رابطه با زندگانی شمس الدین محمد حافظ شیرازی؛ اشعار و احوال او را مورد تتبّعو کنکاش بیشتر قرار دهند.

امروز میدانیم که دیوان شعر او در روزگار حیات مبارکش به واسطۀ خطرات ناشی از تعصباتقشریون و عوام الناس توسط خودش گردآوری نشد و برای انتشار عمومی در اختیار کاتبانقرار نگرفت. در کتاب تاریخ ادبیات ایران نوشته مستشرق و ایراندوست شهیر انگلیسی پرفسورادوارد بران (Edward Browne) آمده است که در زمان رحلت این شاعر آسمانی مانند حکیم ابوالقاسمفردوسی؛ برخی تخطئه کنندگانوی با وارد آوردن این اتهام بی اساس که او شاعری می خواره و مدیحه گوی میخانه بودهاست مانع از آن  شدند که پیکر پاک شمسالدین محمّد حافظ را در مصلی شیراز دفن کنند.

حافظ را است:

گفتم ای جانجهان در برِ گل عیبی نیست

که شود فصلبهار از می ناب آلوده

آشنایان رهعشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده

 سرانجام پس از بحث و جدال بین دوستان دانشمند ودشمنان بی دانش او با خواندن بیتی ازدفتر او آنجا که گفته است ((قدم دریغ مدار ازجنازه حافظ/که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت)) دوستدارانش موفق به تشییع و دفناو در خاک مصلی می شوند. صرف نظر از صحت یا عدم اصالت این روایت در زمان فوت حافظ؛پوشیده نیست که در طول قرون همواره افکار و نگاه بدبینانه ای از جانب متعصبان ناآگاه به حکمت مستور درکلام این شاعر وجود داشته که بر فرض عدم اصالت حکایت ادواردبران نیز موجب جعل این داستان شده است. جامع یا همان گرد آورنده اشعار حافظ که به((محمد گل اندام)) مشهور است و پس از رحلت حافظ با مشارکت دوستداران شاعر در شیرازمبادرت به ترتیب و تشکیل دیوان اشعار وی کرده است در دیباچه مشهور خود در آغاز کتابگفته است که در اثنی مذاکرات متعددی که با حافظ داشته از او خواسته است که اشعارچون دُر و جواهرش را در یک مجموعه گرد آورد و در سلسلۀ اوراق به مردم عرضه دارد؛ولی حافظ  این درخواست را علیرغم اصرار او نمیپذیرد و در نهایت به گفتۀ گردآورنده مذکور؛ ((آن جناب؛ حوالت رفع ترفیع این بنا برناراستی روزگار کردی و غَدر اهل عصر را عُذر آوردی)).

حافظ فرماید:

صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

در آستین مُرقّع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صُراحی زمانه خون‌ریز است

پس از اینمقدّمه در راستای آگاهی بیشتر به احوال و مراودات ادبی حافظ و سایر ادیبان مشهور ومغفول در اقلیم فارس و کشف برخی از سرچشمه های سرایش ابیات و اشعار وی به شیراز میرویم و از لابلای اوراق کهن و نسخ مهجور ماندۀ خطی؛ شاعری نسبتاً گمنام و معاصر باحافظ به نام ((جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس طبیب شیرازی)) را که حکیم دربارشاه شجاع مظفری است و در تعامل با شاعران و ادیبان ساکن در این دیار؛ اشعار آبدارشپهلو به آثار بزرگان می زند را می شناسیم و از روابط ادبی و تأثیر و تأثر متقابلبین او و خواجه حافظ سخن خواهیم گفت.

حافظ راست

ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین

کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان

حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان

در تذکرۀ شعرای((طبقات شاه جهانی)) نوشته محمد صادق همدانی کشمیری در سنه 1046 هجری که متأسفانه هنوزدر کشور ما به زینت طبع آراسته نیامده و تصویر نسخۀ خطی آن در مرکز میکروفیلمرایزنی فرهنگی ایران در دهلی نو وجود دارد؛ نویسنده با عاریت از مطالب دیگر تذکرهها در باب جلال طبیب می گوید که ((وی از معاصران حضرت صاحبقران امیر تیمور گورکاناست. او مرد اهل بود و به دور شاه شجاع در شیراز به حکمت و طبابت اشتغال داشت و باوجود حکیمی و طبیبی؛ شعر نیکوگفتی و علم شعر نیکو می دانست. داستان گل و نوروز کهشهرتی عظیم دارد و در میان جوانان متداول است؛ او نظم کرده و در شهور سنۀ ثلثسبعین و سبعمائه (773 قمری) در اوایل سلطنت حضرت صاحبقران از عالم انتقال نمود)). تمایزبرجستۀاین تذکره  با سایر روایات آن است که در سایرمنابع دیگری که به رؤیت نگارنده رسیده است سال وفات جلال طبیب را ذکر نکرده اند وبر فرض صحّتِ سال 773 هجری قمری که احتمال درستی آن با توجه به شواهد و قراین وامارات موجود بسیار زیاد است؛ او بین هجده تا نوزده سال قبل از خواجه حافظ ودیعتحیات را به موکلان قضا و قدر می سپارد و رخت وجود را از دهلیز تنگ اجل بیرون میکند.  بنابر نقل تذکرۀ دولتشاه سمرقندی؛ جلال؛ منظومه ای روان و صاف به نام ((گل و نوروز))را در  نوروز سال 734 به پایان آورده و آنرا به امیر غیاث الدین کیخسرو اینجو پادشاه وقت شیراز ارمغان داشته است. این مثنوی عاشقانه دارای آنچنانشهرتی در زمان خود می شود که کاتبان با سرعت بسیار از روی آن می نوشته اند و آنرا بهجوانان عرضه می داشتند. از منظومۀ گل و نوروز جلال نسخه ای نفیس برای کتابخانهسلطان اویس جلایری در سنۀ 763 تهیه شده که امروز تنها اوراق اول و آخر از این کتابکه داری ترقیمه است در گالری حراج کریستیز لندن(Christie’sAuction) موجود می باشد. براین اساس هرچند از سال تولّد جلال خبری در دست نداریم اما با امعان نظر در کلیّات مطالبیکه از احوال او می دانیم و سایر نشانه های موجود از قبیل اوراق نسخه فوق الذکر در بریتانیا؛به ضرس قاطع می توان بیان کرد که عمر او؛ دو تا سه دهه بیش از سنّ خواجه حافظ بودهاست.

منظومه گل و نوروز این پزشک ادیب در سال 1378 خورشیدی (2001مسیحی) به همت کتابدار ایرانی کتابخانۀ دانشگاه آپسالای سوئد استاد علی محدث بهزینت طبع آراسته شده است و نسخه دیجیتال آن در اینترنت قابل مشاهده می باشد. بایدتوجه داشت که دیگر شاعر شهیر قرن هشتم هجری؛ خواجوی کرمانی با درک استقبال جامعهاز کتاب جلال؛ با تقلیدی عجیب مبادرت به سرودن مثنوی مشابهی با عنوان ((نوروز وگل)) یا در برخی نسخ ((گل و نوروز)) می نماید و در سنۀ 742 قمری آن را به پایان میآورد. هر دو شاعر در کتب خویش به سال اتمام کار خویش اشارت کرده اند لذا در تقدّماثر جلال بر خواجو جای هیچ تردیدی نیست. با این حال در کمال تعجب امروزه مثنویخواجو بسیار شناخته شده تر از کار مقدّم و پربارتر جلال طبیب است و هوشمندی خواجو بااین تقلید در بسیاری از منابع خطی و چاپی کهن و همچنین کتب جدید؛ نام منظومۀ گل ونوروز را به نام وی مشهور کرده است.

هرچند نسخخطی در بر دارنده منظومۀ  گل و نوروز جلالطبیب در کتابخانه های داخلی و خارجی در دسترس است اما کوربختانه دسترسی به یگانهدیوان اشعار و غزلیّاتی که به او نسبت داده شده و گویا در کشور مصر نگاهداری میشود بر این حقیر میسر نگردیدو تنها برگی چند از غزلیّات نیکو و بسیار مهم او در جُنگ های شعر یا کتب سفینۀ اشعاربه رؤیت و کشف اینجانب رسیده است. 

اما پیش از این باید توجه داشت که قرن هشتم هجری دارای مشاهیر علمی و ادبیبیشماری است که در میان آنها به جز جلال طبیب، چند جلال دیگر نیز می زیسته اند کهدر میان آنها سید جلال عضد یزدی و دیگری شاه جلال خوافی با تخلص ((جلال)) شعر گفتهاند و در کمال تأسف برخی از کاتبان بی دقت و عجول یا ارباب تذکره، اشعار و ایجاداتاین سه جلال را در نسخ تحت کتابت خویش به یکدیگر در آمیخته اند و این سهل انگاریباعث شده که ابیات و اشعار هر یک از این سه به همراه احوال و اقوال ایشان در منابعمتأخر به یکدیگر آمیخته شود و محققان و ادیبان را از گذشته تا به امروز دچار خطادر باب تشخیص و تمیز آنها بنماید. بعنوان مثال در تذکره عرفات العاشقین و عرصاتالعارفین نوشته بلیانی اصفهانی قصیده ای از جلال خوافی به مطلع ((چو زد شهنشه انجمبر آسمان خیمه/زمانه سایه حق دید زیر آن خیمه )) که در مدح شاه محمود اینجو سرودهشده است را به اشتباه به جلال طبیب نسبت داده اند.

در عین حال توجه به این نکته ضروری است که در برخی از منابع (تاریخ ادبیاتایران ذبیح الله صفا مجلد سوم ص 1032)؛آمده است که جلال طبیب، اصالتی خوافی داشته و پدران او از خواندانی اهل علم و ادبدر قرن هفتم از شهر خواف خراسان به شیراز هجرت کرده اند. بر این مبنا نام کامل اورا جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس خوافی ذکر کرده اند. همین اصالت خوافیاحتمالی جلال موجب شده است که برخی اشعار او و آثار شاعران هم نام معاصر دیگر ویدرهم آمیزد و گاهی در برخی منابع این شبهه پیش آید که شاید حتی شاه جلال خوافی وجلال طبیب یک نفر بوده اند. در حالی که فارغ از آنچه را که تذکره نویسان قدیم ومحققان معاصر از تمایز این دو نام گفته اند؛ منابع خطی معتبری که نزدیک به حیاتایشان کتابت شده است مانند نسخه10399 آستان قدس و نسخه مجموعه اشعار شعرانوشتۀ سنه 827 در دانشگاه کمبریج به شماره MS.V.65.7 که میکروفیلم آن در کلاسۀ 843 درکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است وجود دارند که نام های جلال طبیب، جلالعضد و جلال خوافی را به همراه منتخبی از اشعار ایشان در شمسۀ خود فهرست کرده اند. لذاآنچه را که این نسخ از اشعار ایشان ضبط کرده اند دارای اصالتی علمی و غیر قابلتردید در انتساب به شاعران مذکور است.

هرچند موضوع این مقالت؛ بررسی اصالت و نقد منابع موجود از دیوان جلال طبیبنیست نگارنده این سطور پس از یافتن نسخ خطی کهن و معتبری که هر یک در بردارندهاشعار هر سه جلال بود با تشخیص قطعی برخی از غزلیّات این حکیم دربار شاه شجاع کهگاه جلال و گاهی طبیب تخلص کرده است به ارتباط عمیق بین بعضی از این غزلیات بااشعار خواجه حافظ  و مراودات ادبی انکارناپذیر فی مابین این دو شاعر معاصر شیرازی پی برد و از جهت اهمیّت این اشعار و عدممعرفی آنها در کتب موجود، انتشار و ارائۀ آنها را برای حافظ پژوهان و علاقمندان بهیافتن سرچشمه های تاریخی، فرهنگی و ادبی غزلیّات حافظ ضروری به شمار آورد.

بر این پایه؛ منابع اصلی مورد بهره در این نوشتار؛ یکی نسخه خطی مجموعۀ اشعارسنۀ 833 هجری قمری مضبوط در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد به شمارۀ عمومی 10399 و نسخه مجموعۀ اشعار شماره M.S Elliott 121 در کتابخانهبودلیان آکسفورد و چند نسخه فرعی معتبر دیگر می باشد.

با توجّه به قطعیّت تعلّق اشعار منعکس در این منابع به جلال طبیب؛ آندسته ازغزلیات و ابیاتی که قابل مرتبط نمودن با غزلیات خواجه حافظ است را به صورت کامل درادامۀ این مقالت از نسخ فوق الذکر؛ منعکس نموده و به اشعار مفعول به استقبال یا فاعلدر اقتفای حافظ و جلال نیز اشارت خواهیم کرد. 

تصویر بخشی از شمسۀ نسخه خلاصه الاشعار من نتایج الافکارکتابخانه آستان قدس رضوی که در سمت چپ نام هر سه جلال معاصر در قرن هشتم هجریرا فهرست کرده است


برای مطالعه متن کامل مقاله فایل پی دی اف آن را از لینک ذیل دانلود یا به سایت رومه اطلاعات در لینک های مندرج در صدر این بخش مراجعه بفرمایید

 دانلود فایل متن کامل مقاله در فرمت پی دی اف


آخرین جستجو ها

Betty's notes شرکت کالا صنعت زاگرس (SAMCO) Leon's page Keith's receptions استراتژی‌های توسعه روستایی آی تی دانلود رامین قربانی برام gramlatnanu کتابدارِ اطلاع ‏رسان شاخص بورس