محل تبلیغات شما

 

       حافظ و یک عشق زمینی رازآلود


چاپ شده در رومه اطلاعات مورخ  یازدهم اردیبهشت ماه جلالی سال 1399

****

عاقبت کارفرو بسته خدا بگشاید

در فتحی به من از روی صفا بگشاید

 

بیش از این غم مخور ای دل که زلطفش روزی

گره از کار فرو بستۀ ما بگشاید

 

التجا بر در مخلوق نشاید بردن

که دردولت و اقبال خدا بگشاید

 

دردم از حد شد و جز لطف خدا نیست دوا

بو که آن درد هم از پیش دوا بگشاید

 

تو گشا بار خدایا در فتحی بر من

که اگر تو نگشائی ز کجا بگشاید

 

در شب محنت هجران و پریشانی حال

صبر باید دل بیچاره که تا بگشاید

 

ای جهان پای به بند ستمت چرخ ببست

هم دعا کن که به تأثیر دعا بگشاید

(شاهزاده جهان ملک خاتون فرزند شاه مسعود اینجو)

 

خصایصبارز و برجستۀ شمس الدین محمّد حافظ شیرازی؛ تنها به آزادگی، حکمت، شهامت و خشمیعریان از ابنای نادان و ریاکاران زمان محدود نمی شود. او در فراز و نشیب هایی پرآشوب و لبریز از خطر؛ عشقی راستین و پر تپش را در هوای سینه دارد و در نگاه عمیق شاعرانه اش؛ همواره سروی گلاندام را وصف می کند. در شعر او با ظرافتی کم نظیر از نبردی باستانی میان اضدادخیر و شر و هجر و وصل در خلوت دلها سخن رفته و در رجای واثق شاعر به طلوع آفتابروشن عمر؛ باغ جانها سبز و سرخ گل نهفته در سینۀ انسان به بر می آید. حافظ تو رابه گشودن گره از کار فرو بستۀ جهان نوید می دهد و پس از قرن ها که از رحلتش میگذرد؛ هنوز هم در اثر نیروی پاک عشقی اسرار آمیز با معشوقه ای راستین؛ ای بسا که درهایبسته به مفتاح دعا برعاشقان این دیر خراب آباد می گشاید.

به صفای دل رندان صبوحی زدگان

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

دراین میانه؛ دولت بیدار و رمزعشق را می توان در یکایک اوراق روشن دیوان شب چراغشدید. با اینکتاب، روزهجران و شب فرقت یار بر تو آخر می شود، پریشانی شبهای دراز و غم دل همهدر سایه گیسوی نگار به پایان می آید و تو گر چه در نظر یار خاکسار شدی؛رقیب نیز چنینمحترم نخواهد ماند.

خزانۀغیب در روزگار وصل همیشه گشاده، طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق و گلهای پر کرشمۀبنفشه، سخنگویانی خندان هستند که نشانی خوش از تاب خود در طرّۀ یار می دهند. حافظامّا دل در گروی وصالی جاودان تا ابدیّت دارد و هنوز در عنفوان بهار زندگانی استکه اضطرابی به درای تمام هستی در جان اوست و چون چشم نرگس تا صبح قیامت ازافتادن زلف معشوق به دست دگران و تقدیر شقایق؛ نگران به نظر می آید.

 

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد

تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود

 

جهانملک خاتون امّا شاعره ای توانا، عاشق پیشه و اهل شیراز است که رد پای مهر سوزان وپر رمز و رازش را می توان در جای جای کتاب کلیّات اشعار مغفولش و همچنین دیوانخواجه حافظ مشاهده کرد. چون در آثار ایشان نیک بنگری؛ گویی که روح اسرار آمیز عشقدر تار و پود کلام این هر دو شاعر رسوخ کرده و سفینۀ برخی غزل های بلند و بی بدیل حافظ را بر اقیانوس پرتلاطم شعر جهان به سوی ساحل جاودانگی کشانده است.

جهان ملک فرماید:

تامدار فلک و دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود

 

دیدهتا بر قد آن سرو روان نگشایم

خونماز دیدۀ غمدیده روان خواهد بود

 

گرچهدیدی ز فلک جور فراوان ای دل

دلقوی دار که خیر تو در آن خواهد بود

 

دلگمگشته ما را که نشان خواهد داد؟

تابه حُسنش به جهان نام و نشان خواهد بود

 

تاروان باشد و جانم به لب آید ز غمش

خاطرممایل آن سرو روان خواهد بود

 

توقدم رنجه کن ای جان جهان بر سر من

کهنثار قدمت جان جهان خواهد بود


جهت دانلود متن کامل مقاله  و ضما ئم

اینجا کلیک کنید


لینک بخش اول مقاله در رومه اطلاعات

حقوق و ویروس کرونا

جامعه شناسی کرونا

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش

  ,دل ,تو ,جهان ,بگشاید ,حافظ ,خواهد بود ,بود   ,بگشاید   ,نشان خواهد ,می آید

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قاصد 1393 روزهای خوب من پورتال دانشگاهی ذکر و عرفان *pony& insanity * زیرنویس ها بازارتو موسسه خیریه توانبخشی شکوفه های شهرستان فریمان ایــــستگاه صـــلـــــواتـــــــــی doeballskypqui