محل تبلیغات شما



رومه اطلاعات

چاپ شده در دو بخش از صفحه وادی ادبیات رومه اطلاعات در تواریخ پنج شنبه 23 امرداد و پنج شنبه 30 امرداد 1399

 لینک بخش اول در وبگاه رومه

 لینک بخش دوم در وبگاه رومه

 دانلود فایل متن کامل مقاله در فرمت پی دی اف



نسخه بودلیان



اسامیشاعرانی چون؛ خواجوی کرمانی، عماد فقیه، سلمان ساوجی، شاه شجاع مظفری، جهان ملکخاتون، ناصر بخارایی، کمال خجندی، عبید زاکانی، ابن یمین فریومدی، سعید هروی،مغربی تبریزی، حیدر شیرازی، سید جلال عضد و بسیاری دیگر از این نامها را می توانبعنوان کواکب سپهر شعر ایران در قرن هشتم هجری در تاریخ فرهنگ و ادب ایران مشاهده کرد. اما عجب آنجاست که شعرحافظ در این آسمان ؛همه بیت الغزل و معرفت است و قرنها است که آفتاب روز افزون اشعارجهانگیرش رونق از چشمه آفتاب می برد و قاطبۀ ستارگان مقدّم و مؤخّر او را از جلوهو پیدایی باز می دارد.

حافظ را است:

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

جهان ملک در قفایحافظ راست:

تامدار فلک و دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود

توقدم رنجه کن ای جان جهان بر سر من

کهنثار قدمت جان جهان خواهد بود

 

جلال طبیب را خطاب بهجهان ملک است:

خُنُکآنرا که چو تو جان جهانی باشد

بالب لعل تواش عیش نهانی باشد

***

بحث درخصوص چرایی برتری و شهرت بیشتر شعر حافظ در میان انبوه شاعران پارسی گوی؛ خود نیازبه انجام تحقیقی جامع در ابعاد مختلف ادبی، فلسفی، تاریخی، فرهنگی، ی واعتقادی حاکم بر زندگانی و احوال خواجۀ شیراز دارد. در اینجا تنها به ایجاز بایدگفت که مهمترین عوامل مؤثر در برتری حافظ را می توان در وهله نخست بستر مساعداجتماعی و فرهنگی عصر او و همزمانی و قرابت مکانی وی با بزرگان و نامداران ادب وتأثیر و تأثرات متقابل بین او و ایشان دانست که در نهایت؛ هوش و ذکاوت والا و حکمتو آزادگی نهفته در جان بیدار این بزرگترین شاعر پارسی گوی تاریخ ایران است که اورا در قرون متمادی دور گذشته تا به امروز؛ پیشتاز فرهنگ و ادبیّات فارسی و یکی امداران بزرگ ادبیّات جهان کرده است.

کوربختانهاطلاعات و اخبار مربوط به احوال او که در گذار از کوران حوادث دهر در عصر معاصر بهدست ما رسیده آنقدر اندک و گاهاً آمیخته با تناقضات است که امروزه پس از حدود گذشتصد سال از آغاز تحقیقات و پژوهشهای جدید به اسلوب های علمی و آکادمیک در باب حافظو تقریر صدها عنوان کتاب و مقاله و رساله در آثار و اشعار او؛ هنوز نیز می توانضرص قاطع مدعی بود که همچنان لازم است تا پژوهشگران و حافظ شناسان؛ باز هم تحقیقاتجامع و کاملتری در خصوص این شاعر بلند آوازه را در دستور کار خویش گذارده و با امعان نظر در ابعاد مختلف تاریخی و اجتماعیدر رابطه با زندگانی شمس الدین محمد حافظ شیرازی؛ اشعار و احوال او را مورد تتبّعو کنکاش بیشتر قرار دهند.

امروز میدانیم که دیوان شعر او در روزگار حیات مبارکش به واسطۀ خطرات ناشی از تعصباتقشریون و عوام الناس توسط خودش گردآوری نشد و برای انتشار عمومی در اختیار کاتبانقرار نگرفت. در کتاب تاریخ ادبیات ایران نوشته مستشرق و ایراندوست شهیر انگلیسی پرفسورادوارد بران (Edward Browne) آمده است که در زمان رحلت این شاعر آسمانی مانند حکیم ابوالقاسمفردوسی؛ برخی تخطئه کنندگانوی با وارد آوردن این اتهام بی اساس که او شاعری می خواره و مدیحه گوی میخانه بودهاست مانع از آن  شدند که پیکر پاک شمسالدین محمّد حافظ را در مصلی شیراز دفن کنند.

حافظ را است:

گفتم ای جانجهان در برِ گل عیبی نیست

که شود فصلبهار از می ناب آلوده

آشنایان رهعشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده

 سرانجام پس از بحث و جدال بین دوستان دانشمند ودشمنان بی دانش او با خواندن بیتی ازدفتر او آنجا که گفته است ((قدم دریغ مدار ازجنازه حافظ/که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت)) دوستدارانش موفق به تشییع و دفناو در خاک مصلی می شوند. صرف نظر از صحت یا عدم اصالت این روایت در زمان فوت حافظ؛پوشیده نیست که در طول قرون همواره افکار و نگاه بدبینانه ای از جانب متعصبان ناآگاه به حکمت مستور درکلام این شاعر وجود داشته که بر فرض عدم اصالت حکایت ادواردبران نیز موجب جعل این داستان شده است. جامع یا همان گرد آورنده اشعار حافظ که به((محمد گل اندام)) مشهور است و پس از رحلت حافظ با مشارکت دوستداران شاعر در شیرازمبادرت به ترتیب و تشکیل دیوان اشعار وی کرده است در دیباچه مشهور خود در آغاز کتابگفته است که در اثنی مذاکرات متعددی که با حافظ داشته از او خواسته است که اشعارچون دُر و جواهرش را در یک مجموعه گرد آورد و در سلسلۀ اوراق به مردم عرضه دارد؛ولی حافظ  این درخواست را علیرغم اصرار او نمیپذیرد و در نهایت به گفتۀ گردآورنده مذکور؛ ((آن جناب؛ حوالت رفع ترفیع این بنا برناراستی روزگار کردی و غَدر اهل عصر را عُذر آوردی)).

حافظ فرماید:

صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

در آستین مُرقّع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صُراحی زمانه خون‌ریز است

پس از اینمقدّمه در راستای آگاهی بیشتر به احوال و مراودات ادبی حافظ و سایر ادیبان مشهور ومغفول در اقلیم فارس و کشف برخی از سرچشمه های سرایش ابیات و اشعار وی به شیراز میرویم و از لابلای اوراق کهن و نسخ مهجور ماندۀ خطی؛ شاعری نسبتاً گمنام و معاصر باحافظ به نام ((جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس طبیب شیرازی)) را که حکیم دربارشاه شجاع مظفری است و در تعامل با شاعران و ادیبان ساکن در این دیار؛ اشعار آبدارشپهلو به آثار بزرگان می زند را می شناسیم و از روابط ادبی و تأثیر و تأثر متقابلبین او و خواجه حافظ سخن خواهیم گفت.

حافظ راست

ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین

کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان

حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان

در تذکرۀ شعرای((طبقات شاه جهانی)) نوشته محمد صادق همدانی کشمیری در سنه 1046 هجری که متأسفانه هنوزدر کشور ما به زینت طبع آراسته نیامده و تصویر نسخۀ خطی آن در مرکز میکروفیلمرایزنی فرهنگی ایران در دهلی نو وجود دارد؛ نویسنده با عاریت از مطالب دیگر تذکرهها در باب جلال طبیب می گوید که ((وی از معاصران حضرت صاحبقران امیر تیمور گورکاناست. او مرد اهل بود و به دور شاه شجاع در شیراز به حکمت و طبابت اشتغال داشت و باوجود حکیمی و طبیبی؛ شعر نیکوگفتی و علم شعر نیکو می دانست. داستان گل و نوروز کهشهرتی عظیم دارد و در میان جوانان متداول است؛ او نظم کرده و در شهور سنۀ ثلثسبعین و سبعمائه (773 قمری) در اوایل سلطنت حضرت صاحبقران از عالم انتقال نمود)). تمایزبرجستۀاین تذکره  با سایر روایات آن است که در سایرمنابع دیگری که به رؤیت نگارنده رسیده است سال وفات جلال طبیب را ذکر نکرده اند وبر فرض صحّتِ سال 773 هجری قمری که احتمال درستی آن با توجه به شواهد و قراین وامارات موجود بسیار زیاد است؛ او بین هجده تا نوزده سال قبل از خواجه حافظ ودیعتحیات را به موکلان قضا و قدر می سپارد و رخت وجود را از دهلیز تنگ اجل بیرون میکند.  بنابر نقل تذکرۀ دولتشاه سمرقندی؛ جلال؛ منظومه ای روان و صاف به نام ((گل و نوروز))را در  نوروز سال 734 به پایان آورده و آنرا به امیر غیاث الدین کیخسرو اینجو پادشاه وقت شیراز ارمغان داشته است. این مثنوی عاشقانه دارای آنچنانشهرتی در زمان خود می شود که کاتبان با سرعت بسیار از روی آن می نوشته اند و آنرا بهجوانان عرضه می داشتند. از منظومۀ گل و نوروز جلال نسخه ای نفیس برای کتابخانهسلطان اویس جلایری در سنۀ 763 تهیه شده که امروز تنها اوراق اول و آخر از این کتابکه داری ترقیمه است در گالری حراج کریستیز لندن(Christie’sAuction) موجود می باشد. براین اساس هرچند از سال تولّد جلال خبری در دست نداریم اما با امعان نظر در کلیّات مطالبیکه از احوال او می دانیم و سایر نشانه های موجود از قبیل اوراق نسخه فوق الذکر در بریتانیا؛به ضرس قاطع می توان بیان کرد که عمر او؛ دو تا سه دهه بیش از سنّ خواجه حافظ بودهاست.

منظومه گل و نوروز این پزشک ادیب در سال 1378 خورشیدی (2001مسیحی) به همت کتابدار ایرانی کتابخانۀ دانشگاه آپسالای سوئد استاد علی محدث بهزینت طبع آراسته شده است و نسخه دیجیتال آن در اینترنت قابل مشاهده می باشد. بایدتوجه داشت که دیگر شاعر شهیر قرن هشتم هجری؛ خواجوی کرمانی با درک استقبال جامعهاز کتاب جلال؛ با تقلیدی عجیب مبادرت به سرودن مثنوی مشابهی با عنوان ((نوروز وگل)) یا در برخی نسخ ((گل و نوروز)) می نماید و در سنۀ 742 قمری آن را به پایان میآورد. هر دو شاعر در کتب خویش به سال اتمام کار خویش اشارت کرده اند لذا در تقدّماثر جلال بر خواجو جای هیچ تردیدی نیست. با این حال در کمال تعجب امروزه مثنویخواجو بسیار شناخته شده تر از کار مقدّم و پربارتر جلال طبیب است و هوشمندی خواجو بااین تقلید در بسیاری از منابع خطی و چاپی کهن و همچنین کتب جدید؛ نام منظومۀ گل ونوروز را به نام وی مشهور کرده است.

هرچند نسخخطی در بر دارنده منظومۀ  گل و نوروز جلالطبیب در کتابخانه های داخلی و خارجی در دسترس است اما کوربختانه دسترسی به یگانهدیوان اشعار و غزلیّاتی که به او نسبت داده شده و گویا در کشور مصر نگاهداری میشود بر این حقیر میسر نگردیدو تنها برگی چند از غزلیّات نیکو و بسیار مهم او در جُنگ های شعر یا کتب سفینۀ اشعاربه رؤیت و کشف اینجانب رسیده است. 

اما پیش از این باید توجه داشت که قرن هشتم هجری دارای مشاهیر علمی و ادبیبیشماری است که در میان آنها به جز جلال طبیب، چند جلال دیگر نیز می زیسته اند کهدر میان آنها سید جلال عضد یزدی و دیگری شاه جلال خوافی با تخلص ((جلال)) شعر گفتهاند و در کمال تأسف برخی از کاتبان بی دقت و عجول یا ارباب تذکره، اشعار و ایجاداتاین سه جلال را در نسخ تحت کتابت خویش به یکدیگر در آمیخته اند و این سهل انگاریباعث شده که ابیات و اشعار هر یک از این سه به همراه احوال و اقوال ایشان در منابعمتأخر به یکدیگر آمیخته شود و محققان و ادیبان را از گذشته تا به امروز دچار خطادر باب تشخیص و تمیز آنها بنماید. بعنوان مثال در تذکره عرفات العاشقین و عرصاتالعارفین نوشته بلیانی اصفهانی قصیده ای از جلال خوافی به مطلع ((چو زد شهنشه انجمبر آسمان خیمه/زمانه سایه حق دید زیر آن خیمه )) که در مدح شاه محمود اینجو سرودهشده است را به اشتباه به جلال طبیب نسبت داده اند.

در عین حال توجه به این نکته ضروری است که در برخی از منابع (تاریخ ادبیاتایران ذبیح الله صفا مجلد سوم ص 1032)؛آمده است که جلال طبیب، اصالتی خوافی داشته و پدران او از خواندانی اهل علم و ادبدر قرن هفتم از شهر خواف خراسان به شیراز هجرت کرده اند. بر این مبنا نام کامل اورا جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس خوافی ذکر کرده اند. همین اصالت خوافیاحتمالی جلال موجب شده است که برخی اشعار او و آثار شاعران هم نام معاصر دیگر ویدرهم آمیزد و گاهی در برخی منابع این شبهه پیش آید که شاید حتی شاه جلال خوافی وجلال طبیب یک نفر بوده اند. در حالی که فارغ از آنچه را که تذکره نویسان قدیم ومحققان معاصر از تمایز این دو نام گفته اند؛ منابع خطی معتبری که نزدیک به حیاتایشان کتابت شده است مانند نسخه10399 آستان قدس و نسخه مجموعه اشعار شعرانوشتۀ سنه 827 در دانشگاه کمبریج به شماره MS.V.65.7 که میکروفیلم آن در کلاسۀ 843 درکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است وجود دارند که نام های جلال طبیب، جلالعضد و جلال خوافی را به همراه منتخبی از اشعار ایشان در شمسۀ خود فهرست کرده اند. لذاآنچه را که این نسخ از اشعار ایشان ضبط کرده اند دارای اصالتی علمی و غیر قابلتردید در انتساب به شاعران مذکور است.

هرچند موضوع این مقالت؛ بررسی اصالت و نقد منابع موجود از دیوان جلال طبیبنیست نگارنده این سطور پس از یافتن نسخ خطی کهن و معتبری که هر یک در بردارندهاشعار هر سه جلال بود با تشخیص قطعی برخی از غزلیّات این حکیم دربار شاه شجاع کهگاه جلال و گاهی طبیب تخلص کرده است به ارتباط عمیق بین بعضی از این غزلیات بااشعار خواجه حافظ  و مراودات ادبی انکارناپذیر فی مابین این دو شاعر معاصر شیرازی پی برد و از جهت اهمیّت این اشعار و عدممعرفی آنها در کتب موجود، انتشار و ارائۀ آنها را برای حافظ پژوهان و علاقمندان بهیافتن سرچشمه های تاریخی، فرهنگی و ادبی غزلیّات حافظ ضروری به شمار آورد.

بر این پایه؛ منابع اصلی مورد بهره در این نوشتار؛ یکی نسخه خطی مجموعۀ اشعارسنۀ 833 هجری قمری مضبوط در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد به شمارۀ عمومی 10399 و نسخه مجموعۀ اشعار شماره M.S Elliott 121 در کتابخانهبودلیان آکسفورد و چند نسخه فرعی معتبر دیگر می باشد.

با توجّه به قطعیّت تعلّق اشعار منعکس در این منابع به جلال طبیب؛ آندسته ازغزلیات و ابیاتی که قابل مرتبط نمودن با غزلیات خواجه حافظ است را به صورت کامل درادامۀ این مقالت از نسخ فوق الذکر؛ منعکس نموده و به اشعار مفعول به استقبال یا فاعلدر اقتفای حافظ و جلال نیز اشارت خواهیم کرد. 

تصویر بخشی از شمسۀ نسخه خلاصه الاشعار من نتایج الافکارکتابخانه آستان قدس رضوی که در سمت چپ نام هر سه جلال معاصر در قرن هشتم هجریرا فهرست کرده است


برای مطالعه متن کامل مقاله فایل پی دی اف آن را از لینک ذیل دانلود یا به سایت رومه اطلاعات در لینک های مندرج در صدر این بخش مراجعه بفرمایید

 دانلود فایل متن کامل مقاله در فرمت پی دی اف

حقوق و ویروس کرونا

جامعه شناسی کرونا

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش

جلال ,حافظ ,اشعار ,طبیب ,اند ,کرده ,است که ,که در ,جلال طبیب ,و در ,گل و ,تاریخ ادبیات ایران

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

acinunad Brandon's collection subcrutpgeapi انواع فر قنادی -نانوایی و لوازم قنادی برادران شریفی تفسیر آفتـاب مطالب اینترنتی Virginia's memory Daniel's blog هشتمین ستاره بدنسازی